کاری مکن که رو به در آسمان نهم
هر تیر ناله ای که بود در کمان نهم
کاری مکن که پا کشم از آستان تو
داغ صبوریی که ندارم به جان نهم
کاری مکن که بدعت وارستگی ز عشق
من در میان سلسله عاشقان نهم
کاری مکن که نیمشب از رخنه قفس
راه گریز پیش دل ناتوان نهم
کاری مکن که راز جگر سوز داغ را
با مرهم حرام نمک، در میان نهم
انصاف نیست کز چمنت بعد صد بهار
بی برگ سبزرو به در آشیان نهم
آخر چنان مکن که چو صائب ز زلف تو
دل بر گرفته رو به صف نیکوان نهم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از طرفی به معشوق خود هشدار میدهد که کارهایی نکند که او را از محبت و عشقش دور کند. او به شدت به احساسات خود اشاره میکند و بیان میکند که نمیتواند صبر کند و در عشقش دچار درد و رنج است. همچنین اشارهای به جدایی و ناپایداری در عشق دارد و میخواهد از این وضعیت رهایی یابد. شاعر با تأکید بر ناپایداری عشق، از معشوق میخواهد که به احساسات او توجه کند و طوری رفتار نکند که او را از خود براند. در کل، این شعر بیانگر عواطف عمیق و درگیریهای درونی شاعر در رابطه عاشقانهاش است.
هوش مصنوعی: کاری نکن که ناچار شوم تیر غم را به سوی آسمان پرتاب کنم و هر نالهای را که در دل دارم به زبان بیاورم.
هوش مصنوعی: کاری نکن که از درگاه تو دور شوم، زیرا طاقت داغ صبوری را ندارم و نمیتوانم این درد را بر دل بگذارم.
هوش مصنوعی: کاری نکن که عشق من به تو باعث شود دیگران از عشق دور شوند و از پیوند عاشقانه خود جدا شوند.
هوش مصنوعی: کاری نکن که در نیمه شب، از شکاف قفس، راه فرار برای دل ضعیف من باز شود.
هوش مصنوعی: کاری نکن که درد و راز درونم را با مداوای نادرست و بیفایده پنهان کنم.
هوش مصنوعی: عدالت نیست که بعد از صد بهار، که درخت تو به هیچ برگ سبزی نمیرسد، من تو را از آشیان خود بیرون کنم.
هوش مصنوعی: لطفاً آخر کار را طوری نکن که مانند صائب، دل از رشتههای زلف تو ببرم و به سمت نیکوکاران بروم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
کو محرمی که قصه تو در میان نهم
گوش سخن بگیرم و در یک کران نهم
صد، به نیوش وصل بیک رمز سر بمُهر
از دست دل برآرم و در دست جان نهم
یک ره، اجازت کرمم ده ز بندگی
[...]
هر شب بدل حکایت خود در میان نهم
دل را ز سوز عشق تو داغ نهان نهم
روزم چو راه نیست در آن کوی، هر شبی
آیم رخ نیاز بر آن آستان نهم
نه قوتی که آیم از این ورطه بر کنار
[...]
هر شب به پاسبان تو جان در میان نهم
آنگه رخ نیاز بر آن آستان نهم
گفتی رخم ببین و به جان منتم بکش
فرمان برم به دیده و منت به جهان نهم
پای مرا به قید وفا استوار کن
[...]
خواهم که با تو قصه خود در میان نهم
چون بینمت ز شوق گره بر زبان نهم
بر لوح جان نماند گمان و خیال و وهم
از بس که داغ درد تو بر لوح جان نهم
دارم هوای آنکه شوم خاک پای تو
[...]
حاشا که دل به ناز و نعیم جهان نهم
مرغی نیم که بیضه درین آشیان نهم
چون صبح بس که پرده دری دیده ام ز خلق
ترسم که راز با دل شب در میان نهم
خاکم که سینه ام هدف تیر عالم است
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۵ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.