گنجور

 
صائب تبریزی

کاری مکن که رو به در آسمان نهم

هر تیر ناله ای که بود در کمان نهم

کاری مکن که پا کشم از آستان تو

داغ صبوریی که ندارم به جان نهم

کاری مکن که بدعت وارستگی ز عشق

من در میان سلسله عاشقان نهم

کاری مکن که نیمشب از رخنه قفس

راه گریز پیش دل ناتوان نهم

کاری مکن که راز جگر سوز داغ را

با مرهم حرام نمک، در میان نهم

انصاف نیست کز چمنت بعد صد بهار

بی برگ سبزرو به در آشیان نهم

آخر چنان مکن که چو صائب ز زلف تو

دل بر گرفته رو به صف نیکوان نهم

 
 
 
اثیر اخسیکتی

کو محرمی که قصه تو در میان نهم

گوش سخن بگیرم و در یک کران نهم

صد، به نیوش وصل بیک رمز سر بمُهر

از دست دل برآرم و در دست جان نهم

یک ره، اجازت کرمم ده ز بندگی

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از اثیر اخسیکتی
امیر شاهی

هر شب بدل حکایت خود در میان نهم

دل را ز سوز عشق تو داغ نهان نهم

روزم چو راه نیست در آن کوی، هر شبی

آیم رخ نیاز بر آن آستان نهم

نه قوتی که آیم از این ورطه بر کنار

[...]

جامی

هر شب به پاسبان تو جان در میان نهم

آنگه رخ نیاز بر آن آستان نهم

گفتی رخم ببین و به جان منتم بکش

فرمان برم به دیده و منت به جهان نهم

پای مرا به قید وفا استوار کن

[...]

شاهدی

خواهم که با تو قصه خود در میان نهم

چون بینمت ز شوق گره بر زبان نهم

بر لوح جان نماند گمان و خیال و وهم

از بس که داغ درد تو بر لوح جان نهم

دارم هوای آنکه شوم خاک پای تو

[...]

صائب تبریزی

حاشا که دل به ناز و نعیم جهان نهم

مرغی نیم که بیضه درین آشیان نهم

چون صبح بس که پرده دری دیده ام ز خلق

ترسم که راز با دل شب در میان نهم

خاکم که سینه ام هدف تیر عالم است

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه