نه می به جام و نه گل در کنار میخواهم
تبسمی ز لب لعل یار میخواهم
نیم ز رفتن گلهای بوستان غمگین
زمان حسن ترا پایدار میخواهم
چو گل برای تماشاییان دلتنگ است
گشایشی اگر از نوبهار میخواهم
به سادهلوحی من شیشهای ندارد چرخ
که رحم از دل سنگین یار میخواهم
متاع هستی من هرچه هست باختنی است
ز عشق دست و دلی در قمار میخواهم
نرفت یک قدم از پیش، کارم از ماندن
هنوز مهلت ازین روزگار میخواهم
نمیتوان خمش از سینههای گرم گذشت
چراغ داغی ازین لالهزار میخواهم
رسیده مشق جنونم چنان که نتوان گفت
نوازشی ز نسیم بهار میخواهم
یکی است محرم و بیگانه پیش غیرت من
ترا نهفته ز خود در کنار میخواهم!
ازان لب شکرین گر طمع کنم صائب
هزار بوسه، یکی از هزار میخواهم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این غزل به جستجوی محبت و زیبایی میپردازد. او نه به سراغ شراب و گل میرود، بلکه آرزوی لبخند و محبت یار را دارد. او از غم رفتن گلها و گذر زمان ناراحت است و خواهان پایداری زیباییهاست. شاعر به حسرت به سراغ انتظار و عشق میرود و میخواهد که هنوز زمان برای ماندن داشته باشد. در ادامه، او به عمق احساسات خود اشاره کرده و از نسیم بهار و گرمای عشق دلتنگی میکند. در نهایت، او خواهان نزدیکی و محبت یار است و از طمع خود برای بوسههای عاشقانه سخن میگوید.
هوش مصنوعی: من نه به شراب در جام نیاز دارم و نه به گلی در کنارم، بلکه آرزویم این است که لبخندی از یار عزیزم دریافت کنم.
هوش مصنوعی: از رفتن گلهای باغ ناراحت هستم و برای همیشه ماندن زیبایی تو را آرزو میکنم.
هوش مصنوعی: مانند گلی که برای تماشاچیانش دلگیر و ناراحت است، من هم آرزویی دارم که اگر بهاری تازه بیاید، دلم خوش شود.
هوش مصنوعی: من به سادگی فکر میکنم که زندگی میتواند مهربان باشد، اما واقعیت این است که از سنگینی دل یار، هیچ رحم و عطوفتی در چرخ روزگار نیست.
هوش مصنوعی: زندگی من هرچه که دارد، در نهایت قابل از دست دادن است و من از عشق، قلب و روحی را میخواهم که در قمار عشق به خطر بیفتد.
هوش مصنوعی: من هنوز نتوانستهام از جایی که هستم جلو بروم و همچنان در انتظار فرصتی از این زمان هستم.
هوش مصنوعی: نمیتوانم از حس و حال درونی و سکوت عمیق کسانی که دلهایشان پر از عشق و گرماست عبور کنم؛ من به دنبال نوری هستم که از این باغ عشق بدرخشد.
هوش مصنوعی: من به نقطهای از دیوانگی رسیدهام که نمیتوان به آسانی بیان کرد؛ من نیازمند لطافتی همچون نوازش نسیم بهاری هستم.
هوش مصنوعی: یک نفر وجود دارد که در میان بیگانگان و حالاتی که احساسات من را تحریک میکند، تنها او را میشناسم و در کنار خود، از دیگران پنهانش کردهام.
هوش مصنوعی: اگر بخواهم از آن لبهای شیرین چیزی بگیرم، صائب، به هزار بوسه نیاز دارم، اما من تنها یکی از آن هزار را میخواهم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
به دور خویش ز مینا حصار میخواهم
در آن میانه ترا در کنار میخواهم
به توبه نامه نمیشویَم از گُنَه که به حشر
به کف مسوده زلف یار میخواهم
چو چشم حسرتم افتد به تیغ ابروی دوست
[...]
ز من مپرس چه از روزگار میخواهم
چه چیز دارد، از او وصل یار میخواهم
ز لاله و گل این باغ، سادهلوحترم
که من طراوت ابر از غبار میخواهم
به جز زیان چه رسد ز آرزوی خویش مرا
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.