نه می به جام و نه گل در کنار میخواهم
تبسمی ز لب لعل یار میخواهم
نیم ز رفتن گلهای بوستان غمگین
زمان حسن ترا پایدار میخواهم
چو گل برای تماشاییان دلتنگ است
گشایشی اگر از نوبهار میخواهم
به سادهلوحی من شیشهای ندارد چرخ
که رحم از دل سنگین یار میخواهم
متاع هستی من هرچه هست باختنی است
ز عشق دست و دلی در قمار میخواهم
نرفت یک قدم از پیش، کارم از ماندن
هنوز مهلت ازین روزگار میخواهم
نمیتوان خمش از سینههای گرم گذشت
چراغ داغی ازین لالهزار میخواهم
رسیده مشق جنونم چنان که نتوان گفت
نوازشی ز نسیم بهار میخواهم
یکی است محرم و بیگانه پیش غیرت من
ترا نهفته ز خود در کنار میخواهم!
ازان لب شکرین گر طمع کنم صائب
هزار بوسه، یکی از هزار میخواهم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
به دور خویش ز مینا حصار میخواهم
در آن میانه ترا در کنار میخواهم
به توبه نامه نمیشویَم از گُنَه که به حشر
به کف مسوده زلف یار میخواهم
چو چشم حسرتم افتد به تیغ ابروی دوست
[...]
ز من مپرس چه از روزگار میخواهم
چه چیز دارد، از او وصل یار میخواهم
ز لاله و گل این باغ، سادهلوحترم
که من طراوت ابر از غبار میخواهم
به جز زیان چه رسد ز آرزوی خویش مرا
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.