شدند جمع دل و زلف از آشنایی هم
شکستگان جهانند مومیایی هم
شود جهان لب پر خنده ای، اگر مردم
کنند دست یکی در گرهگشایی هم
فغان که نیست به جز عیب یکدگر جستن
نصیب مردم عالم ز آشنایی هم
شدند تشنه لبان جهان بیابان مرگ
چو موجهای سراب از غلط نمایی هم
درین قلمرو ظلمت چو رهروان نجوم
روند سوخته جانان به روشنایی هم
ز سنگ تفرقه روزگار بیخبرند
جماعتی که دلیرند در جدایی هم
شود بساط جهان پر زر تمام عیار
کنند کوشش اگر خلق در روایی هم
شدند شهره عالم چو بلبلان صائب
سخنوران جهان از سخنسرایی هم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
شدند جمع دل و زلف از آشنایی هم
شکستگان جهانند مومیایی هم
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.