گنجور

 
صائب تبریزی

آنقدر عقل نداریم که فرزانه شویم

آنقدر شور نداریم که دیوانه شویم

چند سرگشته میان حق و باطل باشیم

تا کی از کعبه برآییم و به بتخانه شویم

سنگ بی منت اطفال به وجد آمده است

خوش بهاری است بیایید که دیوانه شویم

چون به سیلاب بلا بر نتوانیم آمد

چاره ای بهتر ازین نیست که ویرانه شویم

سخت بی حاصل و بسیار پریشان حالیم

چشم موری نشود سیر اگر دانه شویم

قسمت روز ازل خانه ما می داند

چه ضرورست که ما بر در هر خانه شویم

ما که در سینه چراغی چو دل خود داریم

چه ضرورست غبار دل پروانه شویم

سیر گل باعث آزادی طفلان شده است

صرفه وقت درین است که دیوانه شویم

رفت بر باد فنا عمر گرامی صائب

بیش ازین در شکن زلف چرا شانه شویم

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
مولانا

وقت آن شد که به زنجیر تو دیوانه شویم

بند را برگسلیم از همه بیگانه شویم

جان سپاریم دگر ننگ چنین جان نکشیم

خانه سوزیم و چو آتش سوی میخانه شویم

تا نجوشیم از این خنب جهان برناییم

[...]

حسین خوارزمی

وقت آنست که ما جانب میخانه شویم

چون پری ساقی ما شد همه دیوانه شویم

جرعه ای چون بچشیدیم ز میخانه عشق

عهد و پیمان شکنیم از پی پیمانه شویم

آشنای حرم عشق چو گشتیم کنون

[...]

صفای اصفهانی

عشق زد خیمه بیائید که بی خانه شویم

شمع افروخته شد هم پر پروانه شویم

حلقه طره او در شکنست و خم و تاب

باید اندر سر این سلسله دیوانه شویم

آشنایان غم عشق برآنند که ما

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه