من که از داغ جنون ساغر سرشار کشم
خاک بر فرقم اگر منت دستار کشم
روی در دامن صحرای جنون می آرم
چند بنشینم و خط بر رخ دیوار کشم؟
مردمی مردمک چشم جهان بین من است
پرده دیده خود در قدم خار کشم
چشمم از نیش مکافات ز بس ترسیده است
زهره ام نیست که ناخن به رگ تار کشم
کاوش سینه ز صد کار برآورد مرا
دست خود بوسم اگر دست ازین کار کشم
از قماش سخنم صبح بناگوش ترست
با چنین جنس چرا ناز خریدار کشم؟
من که از خرقه ناموس برون آمده ام
چون سر دار چرا منت دستار کشم؟
به تغافل جگر خصم زبون می سوزم
نیستم برق که خنجر به رخ خار کشم
نیست در روی زمین گوشه امنی صائب
رخت ازین لجه پر خون به سردار کشم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر عواطف عمیق و درونی شاعر است که در دنیای جنون و سختیها گرفتار شده است. شاعر از درد و رنجهای خود میگوید و به تفکرات فلسفی عمیق درباره رنج و جنون اشاره میکند. او نمیتواند به سادگی از درد بکاهد و در عین حال، در جستجوی رهایی و آرامش است. تمثیلهای به کار رفته، نشاندهنده تضاد بین ناتوانی و تلاش برای فرار از مشکلات زندگی است. در نهایت، شاعر به عدم وجود جایی امن و آرام در زندگی اشاره میکند و از داغ درون خود سخن میگوید.
هوش مصنوعی: من از شدت عشق و جنون، دلگرمی خود را به دنیای درونم میریزم و اگر بخواهم خودم را تحقیر کنم، بر سرم خاک میریزم.
هوش مصنوعی: در دل صحرا و دور از هر چیزی، به آرامی نشستهام تا با خیال و احساساتم خطهایی بر دیوار بکشیم.
هوش مصنوعی: مردم به عنوان نماد بینایی و آگاهی در جهان من هستند، و من برای تجربه کردن این دید، حجاب و موانع را از پیش پای خود برمیدارم.
هوش مصنوعی: چشمم به خاطر عواقب بدی که تجربه کردهام، بسیار ترسیده و دیگر جرأت ندارم که به خودم آسیب بزنم.
هوش مصنوعی: در دل خود در جستجوی حقیقت و تجربههای زیادی هستم؛ اگرچه سختیها و مشغلهها برایم بسیار است، اما حاضر نیستم از این تلاش و کوشش دست بردارم.
هوش مصنوعی: سخن من به مانند صبح، شفاف و روشنیبخش است. با این کیفیت چرا باید برای جلب توجه دیگران زحمت بکشم؟
هوش مصنوعی: من که از قید و بندهای ظاهری و اجتماعی رها شدهام، چرا باید به چیزی که دیگر به آن احتیاج ندارم، اهمیت دهم؟
هوش مصنوعی: من با بیتوجهی بر درد و رنج دشمن ضعیف خود میافزایم، اما مانند برقی نیستم که با یک خنجر به راحتی به دشمن ضربه بزنم.
هوش مصنوعی: در دنیا هیچ نقطهای برای پناهبردن وجود ندارد، صائب، من این کشتی پر از خون را به سوی سردار میبرم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
عیب من نیست که: در عشق تو تیمار کشم
بار بر گردن من چون تو نهی بار کشم
بر سر خاک درت گر بودم راه شبی
سرمهوارش همه در دیدهٔ بیدار کشم
دلم آن نیست که من بعد به کاری آید
[...]
بهتر آنست که پا از سر بازار کشم
تا بکی دردسر از بار خریدار کشم
رفته در پای دلم خاری و افغان که مرا
نیست آندست که از پای دل آن خار کشم
کرده ای بر ستمم عادت از آن می ترسم
[...]
گر من از هر دو جهان دست بیکبار کشم
کافرم پای اگر از طلب یار کشم
بیکی غمزه تلافی شود از جانب یار
گر هزاران ستم از جانب اغیار کشم
من از آندم که شدم عاشق گل دامن عزم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.