گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
صائب تبریزی

نیم خارج درین بستانسرا هر چند غمناکم

اگر هم خنده گل نیستم هم گریه تاکم

ز عشق است این که دارم در نظرها شوکت گردون

چو این تیغ از کفم بیرون رود یک قبضه خاکم

ندارم در نظرها اعتبار نقطه سهوی

چه حاصل کز سویدا مرکز پرگار افلاکم؟

ز خشکی گرچه نی در ناخن من می کند سودا

تهی پایی چو آید بر سر من خار نمناکم

به گرد خاطرم اندیشه رفتن نمی گردد

اگرچه پیش پای سیل افتاده است خاشاکم

از آن با چاکهای سینه خود عشق می بازم

که باشد چون قفس راهی به سوی گل زهر چاکم

من آن صیاد خوش خلقم در این صحرای پر وحشت

که خون صید مشک تر شود در ناف فتراکم

نمی آید گران بر خاطر آزرده بلبل

اگر بر روی گل غلط چو شبنم دیده پاکم

نسازم سبز چون صائب حدیث دشمن خود را؟

که طوطی می شود زنگار در آیینه پاکم

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode