نیم خارج درین بستانسرا هر چند غمناکم
اگر هم خنده گل نیستم هم گریه تاکم
ز عشق است این که دارم در نظرها شوکت گردون
چو این تیغ از کفم بیرون رود یک قبضه خاکم
ندارم در نظرها اعتبار نقطه سهوی
چه حاصل کز سویدا مرکز پرگار افلاکم؟
ز خشکی گرچه نی در ناخن من می کند سودا
تهی پایی چو آید بر سر من خار نمناکم
به گرد خاطرم اندیشه رفتن نمی گردد
اگرچه پیش پای سیل افتاده است خاشاکم
از آن با چاکهای سینه خود عشق می بازم
که باشد چون قفس راهی به سوی گل زهر چاکم
من آن صیاد خوش خلقم در این صحرای پر وحشت
که خون صید مشک تر شود در ناف فتراکم
نمی آید گران بر خاطر آزرده بلبل
اگر بر روی گل غلط چو شبنم دیده پاکم
نسازم سبز چون صائب حدیث دشمن خود را؟
که طوطی می شود زنگار در آیینه پاکم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر با حالتی از اندوه و غم مواجه است و احساس میکند که در دنیای زیبایی و عشق، نمیتواند بیغم باشد. او به وجود عشق اشاره میکند که هم زیبایی و هم درد به همراه دارد. شاعر درونش خالی و بیاعتبار احساس میکند و به نظرش زندگی فقط به یک قبضه خاک میرسد. او همچنان که به یاد گذشتهها میافتد، احساسات عمیق خود را نسبت به عشق و زیبایی بیان میکند و خود را به عنوان صیادی در دنیای پر مخاطره توصیف میکند که در جستجوی زیباییهاست. در نهایت، شاعر به آرامش و صداقت درونش اشاره دارد که فراتر از موانع و دردها است.
هوش مصنوعی: در این باغ هرچقدر هم که ناراحت باشم، اگرچه گل نمیخندد، من هم گریه نمیکنم.
هوش مصنوعی: عشق باعث شده است که در چهرهام جلال و شکوهی داشته باشم. اما اگر این عشق از من جدا شود، مانند شمشیری که از دستم رها میشود، تنها یک مشت خاک خواهم بود.
هوش مصنوعی: به خودم و جایگاهم در نظر دیگران اهمیتی نمیدهم. چه ارزشی دارد اگر با توجه به بزرگی و مرکزیت آسمانها، فقط یک نقطهی ناچیز و بیاهمیت باشم؟
هوش مصنوعی: با وجود اینکه نی از خشکی بر من تأثیر میگذارد و افکار غمگینی را برایم به ارمغان میآورد، اما وقتی که خارهای مرطوب به سراغم میآیند، به یاد احساسات و دردهای کرختکنندهام میافتم.
هوش مصنوعی: اندیشه رفتن به ذهنم خطور نمیکند، هرچند که در برابر ناامیدی و چالشها به مانند تکهای چوب در وسط سیلاب قرار گرفتهام.
هوش مصنوعی: من با زخمهای سینهام عشق را تجربه میکنم، چرا که مانند قفسی است که راهی به سمت گلی ندارد و تنها درد زخمهایم را به همراه دارد.
هوش مصنوعی: من یک صیاد خوش اخلاق هستم که در این بیابان پر از خطر و وحشت، خون شکارم باعث میشود مشک عطرش بیشتر شود و در دل این بیابان جا گیرد.
هوش مصنوعی: بلبل که دلش آزرده و ناراحت است، اگر بر روی گل بگذارد و مانند شبنم بر آن بنگرد، برایش سخت و سنگین نخواهد بود.
هوش مصنوعی: من چرا باید به مانند صائب خود را سبز و شاداب کنم، در حالی که داستان دشمن خود را بازگو کنم؟ زیرا وقتی این کار را میکنم، همچون طوطی میشوم که زنگار بر آینهی پاک من نشسته است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
اگر میرم نخواهد کم شد آب چشم نمناکم
بهر سو چشمه خواهد روان شد از سر خاکم
بامیدی که جا در پهلویش سازم شدم راضی
که ریزد خون من چون صید و بر بندد بفتراکم
شدم از خاکساران در میخانه وه کآخر
[...]
غبار آلود عصیان بس که شد جان هوسناکم
سرشک شمع گردد مهره گل بر سر خاکم
ز خواب نیستی در حشر از آن سربر نمی آرم
که می ترسم کند گرد خجالت زنده در خاکم
چه به از شهپر توفیق باشد مرغ بی پر را
[...]
نماید چون جرس در راه شوق شوخ بیباکم
طپیدنهای دل از رخنه های سینهٔ چاکم
به اهل درد حاجت نیست زاد ره پس از مردن
که از پهلوی نقد داغ، گنجی در ته خاکم
رگ ابری شود خونبار بر روی هوا پیدا
[...]
دو روزی گو به خون گل کرده باشد چشم نمناکم
تری تا گم شد از خاکم ز هر آلودگی پاکم
گزند هستی باطل علاجی نیست جز مرگش
ز بیتاثیری اقبال سم گل کرده تریاکم
هوا تازی به خاک ذلتم پامال میدارد
[...]
حکایتها که بعد از من تو خواهی گفت با خاکم
کنون تا زندهام بینی بگو با جان غمناکم
به راهت ای شکارافکن منم آن ناتوان صیدی
که خونم را بحل سازم اگر بندی به فتراکم
مبادا غافلم دانی که من از حسرت عشقت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.