دم گرمی طمع از ناله های آتشین دارم
که مشکل عقده ها در پیش از آن چین جبین دارم
مکن گستاخ سیر گلستانش ای تماشایی
که در هر رخنه دیوار آهی در کمین دارم
دمی صد بار در اشک را بر چشم می مالم
تهیدستم، چه سازم یادگار دل همین دارم
ز من دارند ابر و برق، سوز و گریه را صائب
به این بی حاصلی هر گوشه ای صد خوشه چین دارم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساسات عمیق و دردهای درونی شاعر میپردازد. شاعر از نالهها و نارضایتیهای ناشی از طمع و عقدهها سخن میگوید و به احساس تنهایی و بیحاصلیاش اشاره میکند. او به زیباییهای زندگی (گلستان) و مخاطبی که ممکن است او را نادیده بگیرد، انتقاد میکند. همچنین بیان میکند که اشکریختن و غمها بخشی از زندگیاش هستند و او در این بیثمری، تنها یادگار دلش را در اشکهایش مییابد. این شعر به تنهایی و غمهای عاطفی و انسانی اشاره دارد.
هوش مصنوعی: من از نالههای سوزان و آتشین خود، امید و نشاطی پیدا کردهام که در گذشته، دلشکستگیها و دردهایم را در چین و چروکهای پیشانیام حس میکنم.
هوش مصنوعی: ای تماشایی، بیملاحظه به باغ گل نرو، چرا که من در هر گوشه و شکاف دیوار، اندوهی پنهان دارم.
هوش مصنوعی: مدت زمانی را بارها اشکهایم را بر چشمانم میمالم. من در فقر و بیچیزی هستم، اما چه میتوانم بکنم؟ تنها یادگاری که از دل دارم همین است.
هوش مصنوعی: از من، ابر و رعد و برق و گریه وجود دارد. صائب، در این بینتیجهگی، در هر گوشهای صدها خوشهچین دارم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چه دانی تو که در باطن چه شاهی همنشین دارم
رخ زرین من منگر که پای آهنین دارم
بدان شه که مرا آورد کلی روی آوردم
وزان کو آفریدستم هزاران آفرین دارم
گهی خورشید را مانم گهی دریای گوهر را
[...]
من آن خاکم که در راه وفا رو بر زمین دارم
ز سودای بتان داغ غلامی بر جبین دارم
ز مردن غم ندارم، لیک روزی کز غمت میرم
فراموشت شود از من به عالم غم، همین دارم
فدا کردیم در عشقت دل و دین و ز من مانده
[...]
جگر گر مست و دل گر مست و آه آتشین دارم
خلاصی نبست جانم را، که عشقی در کمین دارم
به حق روی چون ماهت، به حق زلف دلخواهت
که من در روز و شب مشتاق و رویی بر زمین دارم
برو، ای ناصِحِ رعنا، مکن دیگر نصیحتها
[...]
اگر چه چون دعا از دست خود یک کف زمین دارم
ز محتاجان به گرد خویش چندین خوشه چین دارم
مرا بی همدمی مهرلب و بند زبان گشته
وگرنه ناله ها چون نی گره در آستین دارم
به جای خوشه افشانم اگر خرمن به دامانش
[...]
کجا از تنگدستی خاطر اندوهگین دارم
که همچون شعله صد گنج شرر در آستین دارم
بود آیینه آتش نما خاکستر عاشق
چو اخگر نور پنهان روشن از لوح جبین دارم
تو پر درد آشنا من بیزبان فرصت تغافل کیش
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.