در ره باطل ز پا چون نقش پا افتادهایم
کعبه مقصد کجا و ما کجا افتادهایم
خجلت روی زمین داریم از بحر کمان
از هدف تا دور چون تیر خطا افتادهایم
چون نگاه دیده وحشیغزالان از حجاب
در میان مردمان ناآشنا افتادهایم
خاک میلیسید زبان موج ما در جویبار
تا از آن دریای بیساحل جدا افتادهایم
از دم سرد فلک آیینه ما تیره نیست
ما ز دامان تر خود از جلا افتادهایم
عذر نامقبول ما را کی پذیرند اهل دید؟
ما که در چاه ضلالت با عصا افتادهایم
از سعادت مشرق خورشید دولت گشته است
هرکجا چون سایه بال هما افتادهایم
چون کمان و تیر در وحشتسرای روزگار
تا به هم پیوستهایم از هم جدا افتادهایم
این جواب آن غزل صائب که والی گفته است
«هرکه را از پیش پا رفته است ما افتادهایم»
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساس ناامیدی و سردرگمی انسان در زندگی میپردازد. شاعر به این نکته اشاره میکند که ما در مسیر نادرست و باطل افتادهایم و نمیدانیم به کجا میرویم. احساس خجالت و جدایی از اهداف والا در زندگی وجود دارد و ما در جمعیتی ناآشنا احساس گمشدگی میکنیم. همچنین، بر این نکته تاکید میشود که با وجود برخی ویژگیهای مثبت در خود، ما از هدفهای اصیل و معنوی دور افتادهایم. در نهایت، شاعر به این نتیجه میرسد که ما به مشکلاتی دچار شدهایم که باعث جدایی و بیهدفیمان شده است.
هوش مصنوعی: در مسیر نادرست، ما همچون اثر پا بر زمین ماندهایم؛ در حالی که هدفهای بلندی داریم، ولی خودمان به کجا رسیدهایم.
هوش مصنوعی: ما از زمین خجالتزدهایم که مانند تیرهایی که به هدف نمیرسند، از دریاهای عمیق و دور افتادهایم.
هوش مصنوعی: چشمهای وحشی غزالان مانند ما در میان افراد ناآشنا و دور از حجاب به تماشا نشستهاند.
هوش مصنوعی: زبان موج ما در جویبار خاک را لمس میکند، زیرا ما از آن دریای بیکران جدا شدهایم.
هوش مصنوعی: از سرما و تاریکی آسمان، آینه وجود ما تیره و کدر نیست؛ بلکه ما به دلیل فاصله از سرچشمه پاکی خود، دچار زوال شدهایم.
هوش مصنوعی: اهل بصیرت و بینش چگونه ممکن است از عذر ما که هیچ ارزشی ندارد، استقبال کنند؟ ما که خود در تاریکی و گمراهی گرفتار شدهایم و برای خروج از آن تنها به یک چوب دستی تکیه کردهایم.
هوش مصنوعی: در این دنیا، هر جا که سایهی قدرت و خوبی بر ما افتاده، به خاطر خوششانسی و نور خورشید خوشبختی است.
هوش مصنوعی: در روزگار پر از ترس و تردید، مانند کمان و تیر که به هم مرتبطاند، ما نیز در پیوند با یکدیگر هستیم، اما به دلیل شرایط سخت و ناگوار، از یکدیگر جدا شدهایم.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که هر کسی که از دست دادن یا جدایی را تجربه کرده، ما نیز همانند او دچار افت و آسیب شدهایم. به عبارتی، کسانی که میزبان غم و اندوه هستند، ما نیز در کنار آنها به همین سرنوشت دچار شدهایم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چون کمان و تیر، در وحشت سرای روزگار
تا به هم پیوستهایم از هم جدا افتادهایم
بر سر کوی تو عمری شد که ما افتادهایم
دست و پا گم کرده و در دست و پا افتادهایم
ذوق صحبت را غنیمت دان، وگرنه چون مژه
تا گشایی دیده را، از هم جدا افتادهایم
سوی مشتاقان نمیآرد نسیم پیرهن
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.