ما درین وحشت سرا آتش عنان افتاده ایم
عکس خورشیدیم در آب روان افتاده ایم
ناامید از جذبه خورشید تابان نیستیم
گرچه چون پرتو به خاک از آسمان افتاده ایم
تا نظر واکرده ای از یکدگر پاشیده ایم
پیش پای ماه چون فرش کتان افتاده ایم
رفته است از دست ما بیرون عنان اختیار
در رکاب باد چون برگ خزان افتاده ایم
نه سرانجام اقامت، نه امید بازگشت
مرغ بی بال و پریم از آشیان افتاده ایم
از زمین گیران بود چون سبزه خوابیده خضر
در بیابانی که ما سرگشتگان افتاده ایم
دل بود زاد ره مردان و ما تن پروران
در تنور آتشین از فکر نان افتاده ایم
سخت جانی بر دل ما کار مشکل کرده است
همچو پیکان در طلسم استخوان افتاده ایم
در خطر گاهی که با کبکب است هم پروز کوه
ما گرانجانان به فکر خانمان افتاده ایم
برنمی دارد عمارت این زمین شوره زار
ما عبث در فکر تعمیر جهان افتاده ایم
از کشاکش یک نفس چون موج فارغ نیستیم
گرچه در آغوش بحر بیکران افتاده ایم
سیر و دور ما ز نه پرگار گردون برترست
گر به ظاهر همچو مرکز در میان افتاده ایم
آرزوی خام افکنده است نان ما به خون
از فضولیها ز چشم میزبان افتاده ایم
می شود آسوده از نشو و نما تخمی که سوخت
ما ز دوزخ در بهشت جاودان افتاده ایم
می کند جوش ثمر بردیده با نان خواب تلخ
از برومندی ز چشم باغبان افتاده ایم
چهره آشفته حالان نامه واکرده ای است
گرچه ما در عرض مطلب بی زبان افتاده ایم
کجروی در کیش ما کفرست صائب چون خدنگ
از چه دایم در کشاکش چون کمان افتاده ایم؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف احساسات ناامیدی و سرگشتگی انسان در زندگی میپردازد. شاعر از وضعیت دشوار و پیچیدهای که در آن قرار گرفتهاند، صحبت میکند. با استفاده از تصاویری مانند سقوط و افتادن به زمین، حس عدم کنترل و رهایی از مشکلات را ابراز میکند. او به عدم امید به آینده، بیهدف بودن و استیصال در جستجوی معنا اشاره میکند. در نهایت، شاعر با بیانی از درد و ناامیدی، از مشکلات و چالشهای زندگانی سخن میگوید و حس بیپناهی را مطرح میکند. کل شعر به نقد شرایط انسانی و تلاش برای تغییر در جهانی پر از مشکلات میپردازد.
هوش مصنوعی: ما در این دنیای خوفناک و تاریک گرفتار شدهایم، همچون آتش که به طور بیهدف در حال سوختن است، و مانند تصویر خورشید که در آب جاری منعکس شده، حسرت و ناکامی را تجربه میکنیم.
هوش مصنوعی: ما از زیبایی و نور خورشید ناامید نیستیم، حتی اگر مانند پرتوهایی که از آسمان به زمین میافتند، در شرایط سخت و در پایینترین مرتبهها قرار گرفته باشیم.
هوش مصنوعی: وقتی چشمهایمان را به هم دوختهایم، مانند فرشی از کتان زیر پای ماه پخش شدهایم.
هوش مصنوعی: ما کنترل و اختیار خود را از دست دادهایم، مانند برگی که در پاییز از درخت میافتد و در جهت باد حرکت میکند.
هوش مصنوعی: ما در وضعیتی هستیم که نه میتوانیم به جایی برسیم و نه امیدی به برگشت داریم. مانند پرندهای بیپر که از آشیانش افتاده است.
هوش مصنوعی: شخصی که مانند سبزهای در زمین استراحت کرده، به خوبی میداند که در بیابانی هستیم که ما از راه گم کردهایم و در آن سرگردانیم.
هوش مصنوعی: دل و احساسات، وسیلهای برای پیشرفت و کامیابی مردان است، اما ما که فقط به فکر جسم و تن خود هستیم، در پیلهای از نگرانی و مشکلات روزمره گرفتار شدهایم و از اصل هدف زندگی، که همان فکر و روحانیت است، غافلیم.
هوش مصنوعی: درد و سختی که بر دل ما حاکم شده، مانند یک تیر در تاریکی ما را اسیر کرده است و در احساسات و افکار ما فرو رفتهایم.
هوش مصنوعی: وقتی که در خطر هستیم و همه چیز در حال نابودی به نظر میرسد، ما هم به فکر خانه و کاشانهمان هستیم و نگران وضعیت خودمان هستیم.
هوش مصنوعی: این زمین بیثمر و ناکارآمد را نمیتوان ساخت و ساز کرد، اما ما بیهوده در تلاش برای بهبود اوضاع دنیا هستیم.
هوش مصنوعی: ما از تنش و درگیری یک لحظه نیز آسوده نیستیم، هرچند در آغوش دریای بیپایان قرار داریم.
هوش مصنوعی: ما در حرکت و مسیر خود از دایرهی جهان بالاتر هستیم، هرچند به چشم میآید که مانند یک مرکز در وسط قرار داریم.
هوش مصنوعی: آرزوی بیمناسبت و ناپخته ما را به وضعیت نامناسبی کشانده که در اثر کنجکاویهای بیمورد، ما را در نظر میزبان به جایگاهی ناخوشایند انداخته است.
هوش مصنوعی: ما اکنون از رشد و نمو رهایی یافتهایم و بهشتی جاودان را یافتهایم، جایی که از آتش دوزخ به دور هستیم.
هوش مصنوعی: با همت و تلاش، میتوان میوههایی را برداشت کرد، اما خواب تلخی در پی این سختیها وجود دارد و ما از چشم باغبان به کنار افتادهایم.
هوش مصنوعی: چهرههای غمگین و پریشان در حقیقت داستانهای ناگفتهای دارند. هرچند ما در بیان مقصود خود ناتوان هستیم و نمیتوانیم آن را به وضوح بیان کنیم.
هوش مصنوعی: انحراف از اصول و اعتقادات ما برابر با کفر است، صائب. ما مانند تیرکمانی هستیم که در تنش و کشاکش زندگی گاهی به زمین میافتیم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
ما درین وحشت سرا آتش عنان افتادهایم
عکس خورشیدیم در آب روان افتادهایم
ناامید از جذبهٔ خورشید تابان نیستیم
گر چه چون پرتو به خاک از آسمان افتادهایم
رفته است از دست ما بیرون عنان اختیار
[...]
ذّره ذرّه ز آسیای آسمان افتادهایم
خورده آدم گندم و ما از جنان افتادهایم
همنشین قدسیان بودیم در جنات عدن
حالیا در ظلمت این خاکدان افتادهایم
پخته نان ما خدای ما و ما از روی جهل
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.