از گلستان نشود غنچه دل باز مرا
پنجه سرو بود چنگل شهباز مرا
می توان ناله شنید از کف خاکستر من
نشود سوختگی سرمه آواز مرا
پرده ساز شود نه فلک از ناله من
ندهد سرمه گر آن چشم فسونساز مرا
زحمت آینه من مده ای روشنگر
دل سیه می شود از منت پرداز مرا
آخرالامر عنانداری من خواهد کرد
شهسواری که عنان داد ز آغاز مرا
دفتر بال و پرش طعمه مقراض شود
آن که افکند ز سر رشته پرواز مرا
صبر چندان که در خانه به رویم بندد
کشش دل کشد از خانه برون باز مرا
گوش بر بانگ هم آواز ندارم صائب
بس بود ز اهل سخن خامه هم آواز مرا
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به بیان درد و رنج دل میپردازد و از غنچه دلش که به گلستان نمیرسد، شکایت میکند. او احساس میکند که درونش دچار سوختگی و ناامیدی است و صدای نالهاش در خاکستر وجودش گم شده است. همچنین اشاره میکند که بر اثر نالهاش، پردهای از آسمان برمیافراشته میشود، اما کسی نمیتواند حُسن و زیبایی دلش را درک کند. شاعر از روشنگر (شاید نماد عشق یا معشوق) میخواهد که به او زحمت ندهد، زیرا دلش از این درد و رنج سیاه میشود. او به این نتیجه میرسد که در نهایت مجبور است با تقدیر خود سازگار شود و صبر به خرج دهد، حتی اگر به او سخت بگذرد. در پایان، شاعر با ناامیدی به این نکته میرسد که دیگر نمیتواند به دنبال همنوایی یا همدلی از اهل سخن باشد.
هوش مصنوعی: از باغ گل، دل من نمیتواند شاداب شود، چون درخت سرو، چنگال شهباز را در دل خود دارد.
هوش مصنوعی: از دل خاکستر من نالهای بلند است، اما دردی که بر من رفته، نتوانسته صدای مرا خاموش کند.
هوش مصنوعی: آسمان به خاطر نالههای من تغییر شکل نخواهد داد، و اگر آن چشم جادویی به من نگاه کند، تمام دردهای من تسکین مییابد.
هوش مصنوعی: ای روشنگر، زحمت آینه را به من نده، زیرا دل سیاه من از الطاف تو سنگین میشود.
هوش مصنوعی: در پایان کار، کسی که از ابتدا مرا هدایت کرده، اصرار و مخالفتی با من خواهد داشت، و این شخص همان پهلوانی است که حقیقتاً فرمانروایی و تسلط را در دست دارد.
هوش مصنوعی: آن کسی که باعث میشود من از پرواز و آزادیام دور شوم، بال و پر من به دست مشکلات و موانع بریده خواهد شد و به نابودی میرسد.
هوش مصنوعی: صبری که داشتهام باعث شده تا در خانه درب پیش رویم بسته شود، اما عشق و دلم به اندازهای قوی است که مرا به بیرون میکشاند.
هوش مصنوعی: من هیچ علاقهای به شنیدن صدای کسانی که با من همصدا نیستند ندارم. برای من، کافی است که از اهل سخن، قلم و کلامی بگیرم که همخوان دل من باشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
می کند گرم طلب شعله آواز مرا
می شود زمزمه بال و پر پرواز مرا
سرمه خامشی من بود از تنهایی
می شود ناله دو بالا ز هم آواز مرا
آنقدر تنگدل از نقش پر و بال خودم
[...]
تا فکند از نظرآن سروسرافراز مرا
شده هر شاخ گلی، چنگل شهباز مرا
نه سپند است، ندانم دل بی طاقت کیست؟
سوخت در بزم تو، از شعلهٔ آواز مرا
من که از دل شده ام در غم صیاد اسیر
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.