گنجور

 
صائب تبریزی

بر دل نازک گرانی می‌کند اندیشه‌ام

سنگ می‌گردد ز ناسازی پری در شیشه‌ام

خنده سوفار از دلتنگیم پیکان شود

بگذرد گر ناوک او از دل غم‌پیشه‌ام

نیست یک مو بر تنم بی‌داغ عالم‌سوز عشق

دیده شیرست کرم شب‌چراغ بیشه‌ام

زود می‌پیچم بساط خودنمایی را به هم

گردبادم نیست در خاک تعلق ریشه‌ام

هیچ کس از مستی سرشار من آگاه نیست

بوی می‌نتوان شنیدن از دهان شیشه‌ام

نامدار از کان برآید در زمان من عقیق

تیزی الماس دارد ناخن اندیشه‌ام

شرم می‌آید ز تردستان مرا هرچند ساخت

آتش یاقوت را خاموش آب تیشه‌ام

بر دلم صائب چو کوه قاف می‌آید گران

گر پری داخل شود در خلوت اندیشه‌ام

 
 
 
فانوس خیال: گنجور با قلموی هوش مصنوعی
صائب تبریزی

آسمان نیلگون را سبز کرد اندیشه‌ام

بیستون کان زمرد شد زآب تیشه‌ام

غوطه در خون زد سپهر از ناخن اندیشه‌ام

بیستون یک دانه یاقوت شد از تیشه‌ام

داغ جانسوزی بود هر نقطه‌ای از کلک من

[...]

سیدای نسفی

بس که خو کردست با کلفت دل غم پیشه ام

سنگ می گردد اگر ریزند می در شیشه ام

برقم و بر خرمن اهل ستم دارم گذر

هر کجا خار مغیلان است باشد بیشه ام

نخل سبزم از کدامین جوی آبم داده اند

[...]

جویای تبریزی

عشق در زنهار باشد از دل غم پیشه ام

نی به ناخن می کند شیر ژیان را بیشه ام

من که از طفلی نمک پروردهٔ درد توام

همچو سرو آه در دلهاست محکم ریشه ام

فکرم از یاد میان یار نازک گشته است

[...]

بیدل دهلوی

بسکه نیرنگت قدح چیده‌ست در اندیشه‌ام

می‌کند طاووس فریاد از شکست شیشه‌ام

تخم عجزم در زمین ناامیدی کشته‌اند

ناله می‌بالد به رنگ تار ساز از ریشه‌ام

یک نفس در سینه‌ام بی‌شور سودای تو نیست

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از بیدل دهلوی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه