نه شبنم است چمن را به روی آتشناک
عرق زروی تو کرده است گل به دامن پاک
چنین که از شب هستی دماغ من تیره است
به چشم آینه ام صیقل است تیغ هلاک
تو از فشاندن تخم امید دست مدار
که در کرم نکند ابرنوبهار امساک
به آفتاب ازین راه صبحدم پی برد
قدم برون منه از شاهراه سینه چاک
فروغ آینه جام جم به گرد رود
ز گرد کینه اگر سینه تو گردد پاک
تو فکر نامه خود کن می پرستان را
سیاه نامه نخواهد گذاشت گریه تاک
به چشم همت ما سر گذشتگان صائب
یکی است طوق گریبان و حلقه فتراک
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به مضامین مختلفی میپردازد. در آن به زیباییهای طبیعت، عشق و امید اشاره شده است. شاعر به تأثیرات منفی شب و تاریکی بر روح و ذهن اشاره میکند و از زیباییهای صبح و روشنایی روز مینویسد. همچنین بر اهمیت امید و تلاش در زندگی تأکید میشود و به مخاطب یادآوری میشود که نباید از فشاندن دانههای امید دست بردارد. به تبعیت از گذشته و سرنوشتهای دیگران نیز اشاره شده و در نهایت بر زیبایی و خلوص قلب و روح تأکید میکند.
هوش مصنوعی: چمن به خاطر گرمای شدید آفتاب، شبنم ندارد و تنها به خاطر زیبایی و لطافت چهره تو است که گلها به دامن پاکت نمناک شدهاند.
هوش مصنوعی: زندگی و زمانهام به قدری سخت و ناکام بوده که مانند شب تاریک، ذهنم پر از تیرهای و سختی است. اما مانند تیزی یک تیغ، درونم هنوز هم توانایی درخشش و بروز روشنایی را دارد.
هوش مصنوعی: هرگز از تلاش برای کاشتن امید دست نکش، چون ممکن است باران خوشبختی در بهار آینده بر روی آن ببارد و نتیجهاش را ببینی.
هوش مصنوعی: به طلوع آفتاب در این مسیر صبحگاهی پی ببر و قدم را کنار نگذار از راه اصلی که دل شکافته است.
هوش مصنوعی: نور آینه جام جم، در دور رود، اگر سینهات از کینه پاک شود، جلوهگر خواهد بود.
هوش مصنوعی: به خودت فکر کن و به کارهایت برس. کسانی که فقط به ظاهر چیزها اهمیت میدهند، پیغامهای نادرست و منفی نمیتوانند مانع پیشرفت تو شوند. گریه و غصه فقط مایهی ناامیدی است.
هوش مصنوعی: به چشم ما، تلاش و جدیت افرادی که پیش از ما بودند، یکسان و مشابه است. همگی در یک گردنبند یا حلقهای از تلاش و کوشش به هم متصل شدهاند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
به مستحقان ندهی هرآنچه داری و باز
دهی به معجر و دستار سبزک و سیماک
بجان پاک تو ای خواجه احمد شباک
که همچو جان توام بانو پاک از دل پاک
سر من آنجا باشد که خاک پای تو است
وگرچه سر ز شرف برگذارم از افلاک
بچشم من تو چنانی که توتیا شمرند
[...]
بذروه ملکوت آی ازین نشیمن خاک
که نیست لایق تخت ملوک تحت مغاک
بخاک بازده این خاک و سوی علو گرای
که جان پاک سزا نیست جز بعالم پاک
تو شاه تخت وجودی چه جای تست اینجا
[...]
بیا، که خانهٔ دل پاک کردم از خاشاک
درین خرابه تو خود کی قدم نهی؟ حاشاک
به لطف صید کنی صدهزار دل هر دم
ولی نگاه نداری تو خود دل غمناک
کدام دل که به خون در نمیکشد دامن؟
[...]
کسی که لطف کند با تو خاک پایش باش
وگر ستیزه برد در دو چشمش آکن خاک
سخن به لطف و کرم با درشتخوی مگوی
که زنگ خورده نگردد به نرم سوهان پاک
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.