گنجور

 
صائب تبریزی

از ملامتگر ندارد یوسف بی جرم، باک

گرد تهمت پاک می سازد ز رخ دامان پاک

عیب می گردد هنر در دیده های پاک بین

نور ماه ناقص از روزن تمام افتد به خاک

از سر تقصیر ما ای محتسب گر نگذری

مرحمت کن حد ماباری بزن با چوب تاک

چرب نرمی سد راه سیل آفت می شود

باده زورین نمی سازد کدو را سینه چاک

هست ماه عید، صیقل درنظر آیینه را

عاشق پر دل نمی اندیشد از تیغ هلاک

خاکساری سرکشان رابر سر رحم آورد

ورنه تیر آن کمان ابرو نمی افتد به خاک

گلعذاری کز تراش خط صفا دارد طمع

زنگ را با دامن تر می کند ز آیینه پاک

دیدن وضع جهان بارست بر روشندلان

نیست صائب شکوه ای ما را ز چشم خوابناک

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
رودکی

با دو سه بوسه رها کن این دل از درد خناک

تا به من احسانت باشد، احسن الله جزاک

جامی

جان عاشق چون بود از آرزوی طبع پاک

دامن معشوق اگر آلایشی دارد چه باک

حاش لله چون رسد معشوق ما دامن کشان

دامنش زان پاکتر باشد که ما گوییم پاک

صفوت و پاکیزگی لازم بود خورشید را

[...]

هلالی جغتایی

نیست غم، گر شد گریبان من از غم چاک چاک

سینه‌ام چاک است، از چاک گریبان خود چه باک؟

می‌کشی بر غیر تیغ و می‌کشی از غیرتم

از هلاک دیگران بگذر، که خواهم شد هلاک

نیست جان را با تن پاک تو اصلا نسبتی

[...]

محتشم کاشانی

او کشیده خنجر و من جامه جان کرده چاک

رایاو قتل منست و من برای او هلاک

زان رخم حیران آن صانع که پیدا کرده است

آتش خورشید پرتو ز امتزاج آب و خاک

دی به آن ماه عجم گفتم فدایت جان من

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از محتشم کاشانی
شیخ بهایی

تا زند بخیه درزی چالاک

آنچه بر یوسف از قفا شد چاک

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه