از رشته جان تاب برد موی میانش
از رفتن دل آب خورد سرو روانش
آن شاهسواری که منم دل نگرانش
تیری است که از خانه زین است کمانش
چون نقطه موهوم که قسمت کندش هیچ
پوشیده تر از خنده شود راز دهانش
در جلوه گهش زخم نمایان بود آغوش
ترکی که به شمشیر زند حرف،میانش
از جلوه کند آب دل اهل نظر را
پیوسته ازان تازه بود سرو روانش
از گرد لبش چون خط مشکین نشود دور
حرفی که ندانسته برآید ز دهانش
از خانه آیینه صبوحی زده آید
از چشم خود آن کس که بود رطل گرانش
گر تیغ زبانش نکند موی شکافی
مشکل که حدیثی به لب آید ز دهانش
دارد چو هدف درخم من سخت کمانی
کز تیر کجی برد برون زور کمانش
موری است کشیده است به بر تنگ شکررا
خالی که نمایان شده از کنج دهانش
صائب چه خیال است که در دست من افتد
سیبی که سهیل است ز خونابه کشانش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف زیبایی و ظرافت معشوق میپردازد و احساس عشق و نگرانی شاعر را از آنجایی که دلش به او وابسته است، نشان میدهد. شاعر معشوق را با صفات ظریف و درخشان توصیف میکند و نشانههایی از محدودیت و دشواری در بیان احساساتش دارد. او به تصویر هدفی در میان تیرکمان اشاره میکند و تصوری از عشق را به تصویر میکشد که غیرقابل دستیابی است. در نهایت، شاعر به کنایه به سیب و خونابه میپردازد و نشان میدهد که عشق او چقدر عمیق و در عین حال دردناک است.
هوش مصنوعی: از بین موهایش نرمی و لطافت خاصی حس میشود که نشان میدهد قلبش به خاطر جدایی و دوری میفشارد و در عین حال، زیبایی و لطافت او همچنان در جریان است.
هوش مصنوعی: من همان شاهسوار هستم که دلم نگران کسی است، مثل تیری که از کمان، به سوی هدف پرتاب میشود.
هوش مصنوعی: این بیت به شدت به راز و رمز درونی انسان اشاره دارد. شاعر به نوعی میگوید که مانند نقطهای نامعین یا مبهم، انسان از بیان واقعیات خود و احساساتش دور است و آنچه که در دل دارد، حتی میتواند با یک خنده نیز پنهان بماند. به عبارتی، فاش کردن حقیقت در وجود او به آسانی ممکن نیست و گاهی ظاهری شاد و خندان نیز نمیتواند عمق رازهای درون او را به نمایش بگذارد.
هوش مصنوعی: در زیبایی او زخمهایی مشخص بود، آغوشی مثل ترک که با شمشیر سخن میزند، در میانه آن دیده میشود.
هوش مصنوعی: آب روان دل اهل نظر را همواره تازه و دلانگیز میکند.
هوش مصنوعی: عبارت فوق به این معناست که وقتی لبهای او به مانند خطی مشکی دور میشود، کلامی که از دهانش به طور ناخواسته و بدون آگاهی بیرون میآید، نمیتواند دور باطل باشد. در واقع، سخنان او همیشه با ارزش و تأثیرگذار است.
هوش مصنوعی: از خانهی آیینه، صبح شروع میشود و آن کسی که وزن سنگینی دارد، از چشمانش میتابد.
هوش مصنوعی: اگر زبان او نتواند چیزی بگوید، باز هم کار سختی است که حرفی به لب بیاورد.
هوش مصنوعی: در چشمان من، مانند کمان پرقدرتی است که هدف را به دقت نشانه میگیرد؛ گویی تیر کجی از آن خارج میشود که نشاندهنده قدرت و شدت کشش کمان است.
هوش مصنوعی: یک مورچه شکر را که به سمت خود میکشد، به نمایش گذاشته است. این شکر از کنار دهانش پیدا شده و خالی است.
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر به خیال و آرزوهای خود اشاره میکند. او به این فکر میکند که آیا ممکن است سیب زیبایی به دستش بیفتد که مانند ستاره "سهیل" با ارزش و درخشان باشد، اما این سیب به دلیل ریشهاش که از خونابه (آب گندیده) میآید، به سادگی قابل دسترسی نیست. در واقع، شاعر به نادرستی یا عدم امکان تحقق آرزوهایش اشاره میکند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هیهات نزاری بنگر بوسه ستانش
زلفش بکش و لب بگز و بوسه ستانش
با آن که چنین است مشو غرّه به حسنش
بی کار چرا باشی مگذار چنانش
مگریز ز تیرِ مژۀ مستش اگرچه
[...]
هر نکته که از گفتن آن بیم گزندست
از دشمن و از دوست نهان دار چو جانش
هر گاه که خواهی بتوان گفت و چو گفتی
هر وقت که خواهی نتون کرد نهانش
بیرون ز کمر هیچ ندیدم ز میانش
جز خنده نشانی نشنیدم ز دهانش
زان نادره ی دور زمان هر که خبر یافت
نبود خبر از حادثه ی دور زمانش
بگذشت و نظر بر من بیچاره نیفکند
[...]
صد سال ز من دارد اگر هجر نهانش
به زان که ببینم به طفیل دگرانش
میکرد شبی نسبت خود شمع به خوبان
چون خواست که نام تو برد سوخت زبانش
دل داشت یقین نیستی آن دهن اما
[...]
آن گه که تو باشی در مردن نگرانش
با صد هوس از دل نرود حسرت جانش
دل بهر هلاک از تو طلب کرد نگاهی
غافل که دهد عمر ابد لذت جانش
بی بهره شهید تو که از پرسش محشر
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.