در راه عشق من نگذشتم ز کام خویش
گامی میسرم نشد از اهتمام خویش
دوش از نگاه ساقی شیرینکلام خویش
مست آن چنان شدم که نجستم مقام خویش
کیفیتی که دیدهام از چشم مست دوست
هرگز ندیده چشم جم از دور جام خویش
یاران خراب باده و من مست خون دل
مست است هر کسی ز می نوشفام خویش
ساقی بیار می که ز تکفیر شیخ شهر
نتوان گذشتن از سر عیش مدام خویش
دیدم به چشم جان همه اوراق آسمان
یک نامه مراد ندیدم به نام خویش
چشمم به روی قاتل و فرقم به زیر تیغ
منت خدای را که رسیدم به کام خویش
تا جلوه کرد لیلی محمل نشین من
همچون شتر به دست ندیدم زمام خویش
گاهی نگه به جانب دل میکند به ناز
چون خواجهای که مینگرد بر غلام خویش
پروانهوار سوخت فروغی ولی نکرد
ترک خیال باطل و سودای خام خویش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر دربارهی تجربههای عاشقانه و مستی ناشی از عشق است. شاعر از تلاشهایش برای رسیدن به عشق و کامیابی سخن میگوید، اما میبیند که این تلاشها به شکست منجر شده است. او به زیباییهای چشم دوست اشاره میکند و میگوید که هیچ چیز با آن کیفیت قابل مقایسه نیست. مستی و شوق عمیق او از عشق و شراب را توصیف میکند، و از محدودیتهای اجتماعی دوری میجوید. در نهایت، شاعر به نقش عشق و زیبایی در زندگیاش با اشاره به پیشوای عشاق و حالتهای عاطفی خود میپردازد و در عین حال یادآور میشود که انسان باید از خیالات باطل دوری کند.
هوش مصنوعی: در مسیر عشق، به راحتی از خواستههایم نگذشتم و هیچ قدمی به سوی هدفم برنداشتم، هرچند که بسیار تلاش کردم.
هوش مصنوعی: دیشب به خاطر نگاهی از ساقی با سخنان شیرینش آنچنان مست شدم که نتوانستم خودم را پیدا کنم.
هوش مصنوعی: چشمی که از نگاه معشوق مستم دیدهام، هرگز چشمی از دور جام جم را ندیده است.
هوش مصنوعی: رفیقانم در حال ناز و نعمت هستند و من از درد دل خودم به شدت تحت تأثیر قرار گرفتهام. هر کس نیز در شگفتی است و از شراب عشق خود کاملاً غرق در مستی است.
هوش مصنوعی: ای ساقی، می بیاور که نمیتوان از سر زندگی همیشگیام به خاطر حرفهای منفی و نکوهشهای شیخ شهر عبور کرد.
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که زمانی که با دقت و حساسیت به جهان و آسمان نگاه میکنم، هیچگونه پیامی یا نشانی که نشاندهنده هدف یا خواستهام باشد، نمیبینم.
هوش مصنوعی: چشمانم به سوی کسی است که جانم را گرفته و سرم زیر تیغ قرار دارد. اما از خداوند سپاسگزارم که به خواستهام رسیدم.
هوش مصنوعی: وقتی لیلی نمایان شد و زیباییاش نمایانگر من شد، من مانند شتری شدم که کنترل خود را از دست داده است.
هوش مصنوعی: گاهي با ناز و کرشمه به دل توجه میکند، مانند آقایی که با محبت به غلام خود مینگرد.
هوش مصنوعی: او همچون پروانهای سوخت و نابود شد، اما هرگز تصورات بیاساس و آرزوهای ناپختهاش را رها نکرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ما در مقام صبر فشردیم گام خویش
یک گام آنطرف ننهیم از مقام خویش
این مرغ تنگ حوصله را دانهای بس است
صیاد ما به دانه چه آراست دام خویش
فارغ نشین که حسن به هر جا که جلوه کرد
[...]
دلدار ماست محو خط مشکفام خویش
صیاد را که دیده که افتد به دام خویش
کیفیتی که هست ز جولان خود ترا
طاوس مست را نبود از خرام خویش
زان پیشتر که خط کندش پای در رکاب
[...]
تا کی چو عاقلان غم ناموس و نام خویش؟
مجنون او شو و ز جنون گیر کام خویش
در بیخودی نه دیدهام از حیرت است باز
چشمم چو گوش مانده به راه پیام خویش
ما را سرشتهاند چو نرگس تهی قدح
[...]
گر از تو بشنویم جواب سلام خویش
بالای آفتاب نویسیم نام خویش
یک ره نظر به حال دل ما نمی کنی
افتاده است مرغ نگاهت به دام خویش
تا چند چون صبا ز خود افسردگی کشم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.