نظر ز دیده بدزدم چو بنگرم رویش
که دیده نیز نخواهم که بنگرد سویش
مرا به دیده درون خواب از کجا آید؟
که شب نماند به عالم ز پرتو رویش
ولی ز رویش اگر در جهان نماند شبی
هزار شب نتوان ساختن ز یک مویش
ز فرق تا به قدم ماه نو شد و پهلو
بدان امید که پهلو نهد به پهلویش
ز بس که آینه گشته ست روی زانوی من
که آینه ز چه شد همنشین زانویش؟
به مردمی اگر آیم به کوی او روزی
سگم کند به فسونهای چشم جادویش
بدین صفت که کنم کام عیش را شیرین
شراب تلخ نماند ز تلخی خویش
خوش آن کسی که کشد جرعه ای ز جام لبش
که مست گشت جهانی چو خسرو از بویش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از زیبایی و جذابیت چهره محبوبش صحبت میکند و بیان میکند که دیدن او برایش بسیار دشوار است. او آرزو دارد که در جهانی بدون حضور محبوبش، شبها بگذرد و به یاد او دلتنگ شود. شاعر به زیبایی و جاذبه محبوبش اشاره میکند و میگوید که حتی یک تار موی او نیز ارزش هزار شب را دارد. در نهایت، شاعر به اثر جادویی چشمان محبوب و تأثیر آن بر خودش اشاره میکند و میگوید که اگر کسی بتواند تنها یک جرعه از لبان محبوبش بنوشد، میتواند به حالتی مستی و شادابی برسد.
هوش مصنوعی: وقتی به چهرهاش نگاه میکنم، چشمانم را از نگرش او میدزدیدم، چون نمیخواهم که حتی نگاهش به من بیفتد.
هوش مصنوعی: چگونه میتواند خوابهای من به واسطهی نگاه درونیام بیاید؟ وقتی شب در جهان از نور چهرهاش باقی نمیماند.
هوش مصنوعی: اگر بخواهیم زیبایی و جذابیت او را در نظر بگیریم، حتی اگر فقط یک شب در دنیا باقی نماند، نمیتوانیم از زیبایی یک تار موی او گذر کنیم و شبهای زیادی را بدون آن تصور کنیم.
هوش مصنوعی: از سر تا پای او مانند ماه نو میدرخشد و او به امید آن است که بر پهلویش بنشیند.
هوش مصنوعی: به خاطر اینکه بسیار به زانوی من نگاه کردهام، انگار آینه هم به چه دلیلی کنار زانوی من نشسته است؟
هوش مصنوعی: اگر به دیاری بروم که او در آنجاست، روزی به فریبندگی چشمان جادوییاش به حالتی گیج و خوابآلود در میآیم، مانند سگی که به طرز عجیبی محو و مسحور شده باشد.
هوش مصنوعی: به این صورت که میتوانم لذت زندگی را بهتر کنم، تلخیهای وجود شادابی خود را از دست نمیدهد.
هوش مصنوعی: خوشا به حال کسی که از لبانش جرعهای بنوشد و جهانی را به مستی و سرمستی درآورد، مانند خسرو که با عطرش همه را مجذوب خود میکند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بدان امید که ناگه ببینم آن رویش
به هر بهانه برم روزگار در کویش
ز شوق دیدن خالش کشیم ناله و آه
من شکسته چها می کشم ز هندویش
کشیده نیل بر ابرو ز بهر چشم بد او
[...]
مهی که زینت حسنست گرمی خویش
طپانچه بر رخ خورشید میزند رویش
چرنده را ز چرا باز میتواند داشت
نگاه دلکش ناوک گشای آهویش
هزار خنجر زهر آب داده نرگس او
[...]
به احتیاط نظر کن به چشم جادویش
که در کمین رمیدن نشسته آهویش
گلی که از عرق شرم نیست شبنم ریز
پلی است آن طرف آب، طاق ابرویش
هزار صید به یک تیر می تواند کشت
[...]
مباش در پی مردم چو چشم عیباندیش
چو کرم پیله فرو بر سری به خانه خویش
ز ننگ دیدن تو دست میزند بر سر
ترا خیال، که تسلیم میکند درویش
خبر بگیر ز احوال خضر در کویش
که آب تیغ رسیده ست تا به زانویش
حدیث معجز عیسی که راز پنهان است
مباد گل کند از غنچه ی سخنگویش
به نوبهار رخ او اگرنه بیمار است
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.