بهار آرزو گلگل شکفت ازروی رنگینش
به جوش آورد خون بوسه را دست نگارینش
ز استغنا به چشمش گرچه عالم درنمی آید
به دل طفلانه می چسبد تبسمهای شیرینش
میان مشک و خون دراصل فطرت هست یکرنگی
دل مجروح چون گردد جدا از زلف مشکینش ؟
چه فارغبال صبح رستخیز ازخواب برخیزد
می آشامی که باشد چون سبو از دست بالینش
نگردد گر حجاب عشق مهر لب،چنان نالم
که ازفریاد من برخود بلرزد کوه تمکینش
دل بیطاقتی چون طفل بدخو دربغل دارم
که نتوانم به کار هردوعالم داد تسکینش
ز شوخی می کند زیروزبر هرروز شهری را
کدامین سنگدل شد رهنمای خانه زینش ؟
خیال یار درهر خانه چشمی که ره یابد
ز شوخی در فلاخن می گذارد خواب سنگینش
به دست باد نتوان دید صائب خرمن خودرا
نبیند هیچ کس یارب چومن درخانه زینش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف زیباییهای بهار و عشق میپردازد. شاعر به بهار به عنوان نمادی از آرزو و طراوت اشاره کرده و از تاثیر عمیق آن بر روح و دل انسان سخن میگوید. او به شادی و تبسمهای شیرین اشاره میکند که فراتر از دنیای مادی هستند. در عین حال، شاعر دل مجروح و بیتابی خود را در عشق بیان میکند و از ناتوانی در تسکین آن یاد میکند. همچنین، به تضاد بین عشق و سنگدلی اشاره شده و حسرت دیدار معشوق در دل شاعر موج میزند. در نهایت، شاعر با نالههای عاشقانهاش، بیدردی ناشی از دوری از معشوق را به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: بهار امید و آرزو با شکوفههای رنگارنگش به شکلی زیبا و دلنواز به همراه دستهای نگارینش، احساسات عمیقی را در افراد به وجود میآورد و عشق و محبت را مثل خونی به جریان میاندازد.
هوش مصنوعی: با اینکه او از بی نیازی خود را پنهان کرده و به دنیا نشان نمیدهد، اما برای دل کودکانهاش، لبخندهای شیرینش بسیار جذاب و دلنشین است.
هوش مصنوعی: در دل انسان تأثیرات عمیقی وجود دارد که میتواند موجب جدایی احساسات و عشق شود. حتی اگر ظاهری زیبا و دلنشین در کنار باشد، درد و زخمهای عاطفی ممکن است باعث شوند که دل انسان نسبت به چیزهایی که خوب و زیبا هستند، بیتوجه شود. لذا، جدایی بین زیبایی و درد در درون ما بسیار پیچیده و وابسته به احساسات است.
هوش مصنوعی: صبح روز قیامت، انسان بیخبر از خواب برمیخیزد و میبیند که از کنار بالینش، مینوشد که همچون ظرفی از دستش رها شده است.
هوش مصنوعی: اگر حجاب عشق مثل مهر لب برطرف نشود، آنقدر ناله و فریاد میزنم که کوه استقامتش از صدای من بلرزد.
هوش مصنوعی: دل ناآرامی دارم که مانند کودکی بدخلق در آغوشم است و نمیتوانم به هیچیک از دو جهان آرامش بدهیم.
هوش مصنوعی: هر روز شهری را با شوخی خودش زیر و رو میکند. حالا بگو کدام سنگدل میتواند راهنمایی کند که او چگونه از این وضعیت خارج شود؟
هوش مصنوعی: خاطره معشوق در هر جایی که چشم ببیند، به دنبال خود میآورد و با بازیگوشی خواب عمیق او را تحت تأثیر قرار میدهد.
هوش مصنوعی: هیچکس نمیتواند بهراحتی به دست باد، مزرعهاش را ببیند. من نیز در خانهام، به دنبال نشانهای از آن هستم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بیار ای بادِ جان پرور نسیمی از عرقچینش
خجل کن نافۀ چین را ز بویِ زلفِ پر چینش
شبی در شو به خرگاهش برافکن برقع از ماهش
تفرّج کن گلِ ستانی ز سنبل گِردِ هر چینش
ببین پیراهنِ نسرین تَرازِ طرّۀ مشکین
[...]
اگر در بند سودا نیست با من زلف مشکینش
شکست نقد قلب من چرا شد رسم و آیینش
منش دیگر نمیگویم مکن چندین جفا آخر
چو بهبودی نمیبینم ز دل کاو گفت چندینش
منجّم تا رخ یار و سرشکم دید، در خاطر
[...]
گلی زین باغ گر چینی بیاور دستی از بینش
که نقش لوح محفوظ است بر اوراق اغصانش
اگر چه بی نیاز ست از دو عالم ناز تمکینش
چه بیتابانه می چسبد به دل لبهای شیرینش
ازان در چشم او عاشق بود از خاک ره کمتر
که قمری می کند نقش قدم را سرو سیمینش
مرا چون مهرتابان داغ دارد آسمان چشمی
[...]
به این شوخی که دارد پی بهار جلوه رنگینش
متانت کو که بیتابانه گردد گرد تمکینش
به داغ بیکسی هرگز نمیسوزد کسی را دل
به بیماری که یاد دوست باشد شمع بالینش
به جرم لاغری فتراکش از من سر نمیپیچد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.