ظاهر مردان به زیور گر نباشد گو مباش
حلقه بیرون در گر زر نباشد گو مباش
رخنههای دام، فتحالباب صید بسته است
سینه ما را رفوگر گر نباشد گو مباش
حلقه زنجیر اگر از هم بریزد گو بریز
کار دنیا را نظامی گر نباشد گو مباش
بیزبانی آیه رحمت بود درشان جهل
طفل را در دست اگر خنجر نباشد گو مباش
در عقیق بینیازی هست آب صد محیط
نم اگر در قلزم اخضر نباشد گو مباش
چون صدف در پرده دل اشک باریدن خوش است
گر به ظاهر چشم عاشق تر نباشد گو مباش
از تپیدن میتوان کوتاه کرد این راه را
قوت پرواز اگر در پر نباشد گو مباش
سایه بیدست، آه سرد اهل جرم را
سایه گر در عرصه محشر نباشد گو مباش
خازن گنج گهر را خلق خوش دام بلاست
در بساط بحر اگر عنبر نباشد گو مباش
از گداز جسم، خون خویش خوردن غافلی است
درد اگر در باده احمر نباشد گو مباش
سوده یاقوت سازد پرتو می مغز را
میکشان را تاج گوهر گر نباشد گو مباش
تخم امیدی ندارم تا کنم باران طلب
آب اگر در دیده اختر نباشد گو مباش
از تماشا به ندارد حاصلی دنیای خشک
صورت دیوار اگر در بر نباشد گو مباش
خوابگاه نرم، صائب سنگ راه رهروست
بستر و بالین ما گر پر نباشد گو مباش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن به زبان فارسی شامل ابیاتی است که به ارزش و اهمیت باطن و حقیقت در زندگی انسان اشاره دارد. شاعر به ما میگوید ظاهر و زینتهای ظاهری، اگر بدون معنا و ارزش واقعی باشند، بیفایدهاند. باید درونی زیبا و غنی داشته باشیم تا زندگی معناداری داشته باشیم. او به عواملی چون رفاقت، علم، عشق، و امید میپردازد و تأکید میکند که این ویژگیها اگر در وجود انسان نباشند، زندگی او را توخالی میکنند. به عبارتی، معنویت و کیفیت درونی است که زندگی را ارزشمند میسازد، نه زرق و برق ظاهری.
هوش مصنوعی: اگر زیباییهای ظاهری در مردان وجود نداشته باشد، حضورشان بیفایده است. حتی اگر حلقهای از طلا بر دست داشته باشند، در غیاب ارزش واقعی، حضورشان بیمعناست.
هوش مصنوعی: اگر در دامها رخنهای باشد، دروازهای برای شکار فراهم میشود. اگر کسی نباشد که زخمهای ما را درمان کند، پس بیمعناست که زندگی کنیم.
هوش مصنوعی: اگر حلقههای زنجیر از هم جدا شوند، نشانهی بینظمی است. اگر نظامی در کار نباشد، هر چیزی بیمعنا خواهد شد.
هوش مصنوعی: در واقع، در وجود کودکانی که از علم و دانش بهرهمند نیستند، بیزبانی و ناتوانی آنها نشاندهنده رحمت و مهربانی خداوند است. اگر خنجری در کار نباشد، به چه دلیل باید فردی به آن سخن بگوید و خود را ابراز کند؟
هوش مصنوعی: اگر در دریاچهای سبز رنگ، آبی وجود نداشته باشد، هرچند که در عقیق (جواهری که نماد بینیازی است) آبی با کیفیت و فراوانی وجود داشته باشد، باز هم آن آب ارزش چندانی ندارد. یعنی اینکه واقعیات و شرایط محیطی، اهمیت بیشتری نسبت به ظاهر و جواهرات دارند.
هوش مصنوعی: چهره دل مانند صدف است و اشکهایی که در آن میریزد زیباست، حتی اگر از نظر ظاهری عشق را به نمایش نگذارد. پس خود را پنهان نکن.
هوش مصنوعی: میتوان این مسیر را با تپیدن کمتر کرد، ولی اگر قدرت پرواز را در بالها نداشته باشی، نباید حتی فکر پرواز کنی.
هوش مصنوعی: در اینجا اشاره به وجود گناه و عذاب در روز قیامت است. کسی که در دنیا ظلم کرده و مرتکب گناه شده است، باید از عواقب اعمالش بترسد. اگر در آن روز در محشر نتواند از عذاب نجات یابد، بهتر است که به فکر اعمال خود باشد و از انجام گناهان پرهیز کند.
هوش مصنوعی: زیبایی ظاهری و خوشگلی میتواند انسان را به دام مشکلات و سختیها بیاندازد. اگرچه در این دنیا دریاهای وسیعی از قابلیتها وجود دارد، اما اگر عطر و جذابیت خاصی نباشد، نباید در پی آن بود که زندگی را به زحمت بیندازیم.
هوش مصنوعی: غم و اندوه باعث میشود که انسان به خودش صدمه بزند و از آن غافل شود. اگر در عرصهی زندگی شادابی و عشق نباشد، بهتر است که از آن دوری کنی.
هوش مصنوعی: یاقوت با می درخشش خاصی پیدا میکند و میتواند باعث شود که مغز انسان روشنتر شود. اگر کسی از گوهر و ارزش خود دست بکشد، دیگر نمیتواند به کمال و اصل خود دست یابد.
هوش مصنوعی: من امیدی ندارم که برای بارش باران دعا کنم، اگر در چشمان ستارهها نشانی از آن نباشد، پس از طلب و آرزو نیز دست بردار.
هوش مصنوعی: اگر تنها به مشاهده و نگاه کردن به ظواهر دنیای بیروح بپردازی، هیچ ثمری نخواهی داشت. اگر در کنار آن کسی نباشد که با او ارتباط برقرار کنی، بهتر است که خودت نیز در آن دنیا نباشی.
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به وضعیتی اشاره دارد که بستر و مکانی که انسان در آن میخوابد میتواند متفاوت باشد. میگوید اگر ما در آسایش و خوشی نباشیم و لذتی نبریم، حتی اگر خوابگاه نرم و راحت هم داشته باشیم، مهم نیست. در واقع، آرامش واقعی وابسته به پر بودن دل و وجود آدمی از خوشیهاست. پس به شرطی که دل شاد و روح سرزندهای داشته باشیم، این راحتی واقعاً معنا پیدا میکند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گردش گردون بکامم گر نباشد گو مباش
ورز مهرش بر سرم افسر نباشد گومباش
گر هنرمند از کسی یاری نیابد گو میاب
چون هنر یارست اگر یاور نباشد گو مباش
پرتو نور تجلی چون ز شب ظلمت زدود
[...]
کارم از بی سیمی ار چون زر نباشد گو مباش
بینوائی را نوائی گر نباشد گو مباش
لاله را با آن دل پر خون اگر چون غنچه اش
قرطه ی زنگارگون در بر نباشد گو مباش
منکه چون سرو از جهان یکباره آزاد آمدم
[...]
در غمت گر جان غمپرور نباشد گو مباش
چون تو باشی جان من جان گر نباشد گو مباش
سجده روی تو ای بت کفر و ایمان منست
سر نمیتابم ازین گر سر نباشد گو مباش
از عدم بهر تو جان در ملک هستی آمده
[...]
عاشقان را مغز در سر گر نباشد گو مباش
کف اگر در بحر پرگوهر نباشد گو مباش
داغ در دل هست، اگر بر سر نباشد گو مباش
حلقه بیرون در گر زر نباشد گو مباش
سیل واصل شد به دریا بیدلیل و رهنما
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.