عاشقان را مغز در سر گر نباشد گو مباش
کف اگر در بحر پرگوهر نباشد گو مباش
داغ در دل هست، اگر بر سر نباشد گو مباش
حلقه بیرون در گر زر نباشد گو مباش
سیل واصل شد به دریا بیدلیل و رهنما
عزم صادق را اگر رهبر نباشد گو مباش
میشود نقش مراد از سادهلوحی جلوهگر
بر رخ آیینه گر جوهر نباشد گو مباش
میتوان کردن به روی گرم تسخیر جهان
گر ز انجم مهر را لشکر نباشد گو مباش
سخترویی میهمان را رویگردان میکند
خانه آیینه را گر در نباشد گو مباش
ناله نی راست صد تنگ شکر در آستین
بندبندش گر پر از شکر نباشد گو مباش
نیست جای پرفشانی تنگنای آسمان
گر مرا سامان بال و پر نباشد گو مباش
نامش از آیینه دارد عمر جاویدان اگر
آب حیوان رزق اسکندر نباشد گو مباش
نیست لنگر گیر دریای پرآشوب جهان
کشتی ما را اگر لنگر نباشد گو مباش
انفعال روسیاهی آب میسازد مرا
آب در صحرای محشر گر نباشد گو مباش
بس بود خاکی که بر سر کردهام در زندگی
بر سر خاکم عمارت گر نباشد گو مباش
دل ز شکر میبرد صائب ز شیرینی سخن
طوطی ما را اگر شکر نباشد گو مباش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن شعری است که به بیان اهمیت وجود لایههای پنهانی و عوامل ضروری در عشق و زندگی میپردازد. شاعر تأکید میکند که وجود چیزهای ارزشمند و اساسی، مثل عشق، لنگر، یا زینت، برای تجربهی درست و عمیق زندگی ضروری است. به عبارتی، اگر عنصر مهمی در زندگی یا عشق وجود نداشته باشد، بهتر است که در آن زمینه فعالیتی نداشته باشیم. شاعر از تصاویری همچون دریا، خانه، و کشتی برای تشریح نظرش استفاده کرده و نشان میدهد که بیمعنا بودن شرایط، به بیاهمیتی نتیجه میانجامد. در نهایت، او به این نکته میرسد که نه تنها عشق، بلکه هر چیزی که در زندگی داریم، باید از جوهر واقعی و مهر برخوردار باشد تا ارزشمند باشد.
هوش مصنوعی: اگر عاشقان در دل و جان خود چیزی نداشته باشند، وجودشان بیفایده است. همچنان که اگر در دری پر از گوهر، کفی وجود نداشته باشد، آن نیز بیمعنا خواهد بود.
هوش مصنوعی: اگر در دل احساس درد و غم وجود داشته باشد، حتی اگر به ظاهر چیزی در زندگی نباشد، نباید ناامید بود. همچنین، اگر چیزی ارزشمند و گرانبها در دسترس نباشد، باز هم نباید از تلاش و امید دست کشید.
هوش مصنوعی: سیل به طور ناگهانی به دریا رسید و نشان داد که اگر هیچ راهنما و رهبری وجود نداشته باشد، شخصی که اراده و عزم واقعی دارد نباید در این مسیر تنها بماند.
هوش مصنوعی: اگر جوهر درون واقعی نباشد، فقط با سادهلوحی نمیتوان حقیقت را نشان داد. یعنی اگر چیزی در درون ما وجود نداشته باشد، نمیتوانیم آن را به درست و روشنی نشان دهیم.
هوش مصنوعی: اگر بخواهی با چهرهای گرم و مهربان بر دلها تسلط یابی و بر جهانیان تأثیر بگذاری، باید بدان که اگر ستارگان و شرایط فضا در حمایت تو نباشند، از این کار ناامید شو و آن را رها کن.
هوش مصنوعی: اگر با سختگیری و تعصب با مهمان خود برخورد کنی، او از تو فاصله میگیرد. همچنین اگر در خانهای که آینه دارد خودت نباشی، زیبایی آن نمایان نمیشود.
هوش مصنوعی: تنگی و حزن نی به خاطر این است که اگر آستینش پر از شکر نباشد، هیچ فایدهای ندارد.
هوش مصنوعی: آسمان برای بزرگی و بال و پر دادن به من جای مناسبی نیست، اگر من سامان و بال و پر نداشته باشم، پس وجود نداشته باشم بهتر است.
هوش مصنوعی: اگر نام انسان از آینهای باشد که تصویرش را نشان میدهد، نشاندهنده عمر جاودانی اوست. ولی اگر آب حیات، که موجب زندگی ابدی است، نصیب اسکندر نباشد، در واقع موجودی نیستی خواهد بود.
هوش مصنوعی: اگر کشتی ما لنگر نداشته باشد، نمیتواند در دریای پرتلاطم دنیا آرام بگیرد. بنابراین پیش از هر چیز، باید به دلیل وجود لنگر یا نیرویی که انسان را در سختیها و ناپایداریها ثبات میبخشد، توجه کنیم.
هوش مصنوعی: احساس ندامت و بدنامی برای من مانند آبی است که در روز قیامت از آن استفاده میشود. اگر آب نباشد، بهتر است که وجود نداشته باشم.
هوش مصنوعی: بس است همان خاکی که بر سر دارم؛ اگر در زندگیام عمارت یا دستاوردی نداشته باشم، بهتر است که نباشم.
هوش مصنوعی: دل از شیرینی سخن طوطی میبرد، اما اگر شکر وجود نداشته باشد، طوطی هم نباشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گردش گردون بکامم گر نباشد گو مباش
ورز مهرش بر سرم افسر نباشد گومباش
گر هنرمند از کسی یاری نیابد گو میاب
چون هنر یارست اگر یاور نباشد گو مباش
پرتو نور تجلی چون ز شب ظلمت زدود
[...]
کارم از بی سیمی ار چون زر نباشد گو مباش
بینوائی را نوائی گر نباشد گو مباش
لاله را با آن دل پر خون اگر چون غنچه اش
قرطه ی زنگارگون در بر نباشد گو مباش
منکه چون سرو از جهان یکباره آزاد آمدم
[...]
در غمت گر جان غمپرور نباشد گو مباش
چون تو باشی جان من جان گر نباشد گو مباش
سجده روی تو ای بت کفر و ایمان منست
سر نمیتابم ازین گر سر نباشد گو مباش
از عدم بهر تو جان در ملک هستی آمده
[...]
ظاهر مردان به زیور گر نباشد گو مباش
حلقه بیرون در گر زر نباشد گو مباش
رخنههای دام، فتحالباب صید بسته است
سینه ما را رفوگر گر نباشد گو مباش
حلقه زنجیر اگر از هم بریزد گو بریز
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.