گنجور

 
صائب تبریزی

غوطه خوردم درشراب ناب و مخمورم هنوز

گم شدم درچشمه خورشید وبی نورم هنوز

گرچه شورمن جهانی را به شور آورده است

از نظرهاچون دهان یارمستورم هنوز

پاره شد زنجیر تاک از باده پرزورمن

تاچه باخمخانه گردون کند زورم هنوز

عمرهاشد تاچوموم از شهددورافتاده ام

می خلددر پرده دل نیش زنبورم هنوز

گرچه ازویرانه من جغد وحشت می کند

درخرابات مغان دانندمعمورم هنوز

باده منصور ازجوش زبردستی نشست

میزندجوش اناالحق خون مغرورم هنوز

در سفرهرچند چون ریگ روان عمرم گذشت

از وصال کعبه چون سنگ نشان دورم هنوز

اهل عالم غافلنداز صورت احوال من

من میان صد هزارآیینه مستورم هنوز

خاکساری گرچه با خاکم برابرکرده است

حرف درکار سلیمان میکندمورم هنوز

غوطه درخون شفق زد پنبه صبح جزا

میزند برقلب ناخن داغ ناسورم هنوز

گرچه صائب شهرت من داغ دارد مهر را

عشق اگر این است خواهد کردمشهورم هنوز

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
سیف فرغانی

دلبرا من از شراب عشق مخمورم هنوز

چون بوصلم وعده دادی از چه مهجورم هنوز

در ره عشقت که دارد راهزن بر چپ وراست

آنکه از پس بود پیش افتاد ومن دورم هنوز

ای حبیب من مدد فرما که اندر ره عدوست

[...]

سیدای نسفی

صد بیابان طی شد و از کاروان دورم هنوز

کشتی توفانی دریای پرشورم هنوز

بزم آخر گشت و دوران باده چندانی ندارد

شد تهی میخانه افلاک و مخمورم هنوز

پرتو خورشیدم و دارم هوای کوی دوست

[...]

سعیدا

غرق دریای گنه کردند مغفورم هنوز

صد شکست از دار خوردم لیک منصورم هنوز

رفتم از دل ها ولیکن در زبان ها مانده ام

همچو عنقا گم شدم از چشم و مذکورم هنوز

با وجود آن که صبح صادق از من می دمد

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه