اگر مردی مرو در پرده ناموس چون زنها
که دود عود از خامی گریزد زیر دامنها
ز اقبال جنون آوردهام بیرون ز صحرایی
سر خاری که خون آرد برون از چشم سوزنها
تو با این روی آتشناک، مپسند آفتاب من
که ماند در سیاهی تا قیامت داغ روزنها
دماغی چون چراغ تنگدستان میبرم بیرون
ازان وادی که از ریگ روان گیرند روغنها
به تیغ کهکشان دارد فلک نازش، نمیداند
که میباشد سلاح پُردِلان در دست دشمنها
سحاب آبستن بحرست و بحر بستن گوهر
چه آب رو طمع داری ازین آلوده دامنها؟
چرا از من دلی گردد غبارآلود ای همدم؟
مدار آیینه پیش لب مرا هنگام رفتنها
به اشک و آه میگیرم پناه از دشمنان صائب
چسان تنها برون آید کسی از عهده تنها؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر با استفاده از تصاویر زیبا و مفاهیم عمیق به بیان احساسات خود میپردازد. او به مقایسه مردان و زنان در پوشش و حجاب میپردازد و از احساس سرمای، تنهایی و دلشکستگی سخن میگوید. همچنین، او به زیبایی دنیای طبیعی و مشکلات انسانی اشاره میکند و از خطراتی که او را احاطه کردهاند، به یاری اشک و آه خود پناه میبرد. این شعر به نوعی به دقت درونی شاعر و به چالشهای زندگی و روابط انسانی تأکید دارد.
هوش مصنوعی: اگر مردی نباید به حریم و حیا لطمه بزند، مانند زنان که دود عود را به خاطر خامی و ناپختگی زیر دامن خود پنهان میکنند.
هوش مصنوعی: من از تقدیر شگفتی به دنیای بیرون آمدهام، از بیابانی پر از خار که درد و رنج آن به اندازهای است که حتی از چشمان سوزنها نیز خون میچکد.
هوش مصنوعی: با این چهرهی پرحرارتت، نگذار آفتاب من که تا ابد در تاریکی باقی مانده، ننگ و داغ روزنهها را تحمل کند.
هوش مصنوعی: من از جایی بیرون میآیم که مانند چراغی برای کسانی که تنگدامن و کمثروت هستند، نماد روشنایی و امید است. اینجا جایی است که در آن افراد از شن روان، چیزهایی باارزش و نایاب به دست میآورند.
هوش مصنوعی: فلک با زیبایی کهکشان در حال ناز و کرشمه است، اما نمیداند که این زیبایی میتواند به عنوان سلاحی قوی در دست دشمنان تبدیل شود.
هوش مصنوعی: ابرها پر از آب هستند و دریا نیز به سرمایش گوهرها احتیاج دارد. چه انتظاری از این دامنهای آلوده داری که میخواهی آب را به خود جذب کنند؟
هوش مصنوعی: به چه علت دل من، ای همنشین، غمگین و پر از غبار شده است؟ لطفاً زمانی که میروی، آیینه را مقابل من نگذار.
هوش مصنوعی: با اشک و ناله به کمک میطلبم، زیرا از دشمنان در امان نیستم. چگونه ممکن است کسی به تنهایی از عهده این مشکلات برآید؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
زهی از غیرت رویت گریبان چاک گلشنها
ز خوی آتشینت تازه دایم داغ گلخنها
نظر بر آفتاب و ماه نگشایند اهل دل
درین کشور نیندازد سیاهی داغ روزنها
ننازم چون به بخت خود، که در عهد جنون من
[...]
ز شوق گفتگویش، نیست هوشی در شنیدنها
ز جوش مدعا، چیزی که پیدا نیست، گفتنها
بهر سو ناوک او رو گذارد، میدود از پی
نگاه حسرتم، چون رشته، از دنبال سوزنها
خیال قد رعنای تو، گویا جا در او دارد
[...]
اَلا یٰا اَیُّها الْوَرقیٰ ثَریٰ تَثوِی اطْلَعِن عَنْها
که اندر عالم قدسی، ترا باشد نشیمن ها
قَدِ اسْتَوْکَرْتَ فی مَهوَی الغَواسِق عَن وَریٰ صَفْحٰا
خوشا وقتی که بودت با همآوازان پریدن ها
برون آی از حجاب تن، بپر بر ساحت گلشن
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.