زهی از غیرت رویت گریبان چاک گلشنها
ز خوی آتشینت تازه دایم داغ گلخنها
نظر بر آفتاب و ماه نگشایند اهل دل
درین کشور نیندازد سیاهی داغ روزنها
ننازم چون به بخت خود، که در عهد جنون من
دل سنگین به جای سنگ میبارد ز دامنها
سر آمد سالها از دور مجنون و همان خیزد
ز چشم آهوان چون حلقه زنجیر شیونها
ز جوش خون چنان شد چاک زخم سینهپردازم
که بیرون رفت از کف رشته تدبیر سوزنها
ز شوق محمل لیلی ز هرجا گرد میخیزد
غزالان میکشند از دور بیتابانه گردنها
به محتاجان مدارا کن که جز نقش پی موران
نباشد هیچ زنجیری برای حفظ خرمنها
در استحکام منزل سعی دارد خواجه، زین غافل
که هر سنگی نهان در آستین دارد فلاخنها
ز خورشید قیامت ساغری لب خشکتر دارم
در آن وادی که از ریگ روان گیرند روغنها
مگر رطب اللسان شد خامه صائب درین گلشن؟
که گردیدند با چندین زبان خاموش سوسنها
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
اگر مردی مرو در پرده ناموس چون زنها
که دود عود از خامی گریزد زیر دامنها
ز اقبال جنون آوردهام بیرون ز صحرایی
سر خاری که خون آرد برون از چشم سوزنها
تو با این روی آتشناک، مپسند آفتاب من
[...]
الا یا ایها الورقی ثری تثوی اطلعن عنها
که اندر عالم قدسی ترا باشد نشیمنها
قداستوکرت فیمهوی العواسق عن وری صفحا
خوشا وقتی که بودت با همآوازان پریدنها
برون آی از حجاب تن بپر بر ساحت گلشن
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.