ز شوق گفتگویش، نیست هوشی در شنیدنها
ز جوش مدعا، چیزی که پیدا نیست، گفتنها
بهر سو ناوک او رو گذارد، میدود از پی
نگاه حسرتم، چون رشته، از دنبال سوزنها
خیال قد رعنای تو، گویا جا در او دارد
که میگردد به گرد خاطرم، از خویش رفتنها
کدامین آفتاب امروز میآید برون یارب
که گلهای چمن دارند رنگ و بو به دامنها؟
اگر خواهی برآید مطلب، اول ترک مطلب کن
گذشتن بیشتر باشد در این ره از رسیدنها
مهیای همان شو کز برای خلق میخواهی
گریبان چاکی مقراض باشد از بریدنها
نمیگردد ز حق پر، تا ز خود خالی نمیگردی
که پرنورند، تا از خود تهی گشتند روزنها
فشار تنگی احوال کیفیت دهد دل را
شود واعظ، شراب ناب، انگور از فشردنها
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.