گنجور

 
صائب تبریزی

از بیم خط آن لب شد باریک وچنین باشد

آن را که چنین زهری در زیر نگین باشد

در خانه زین هر کس شمشاد ترا بیند

داند که رعونت را معراج همین باشد

آن خال معنبر نیست محتاج به کنج لب

دزدی که جگردارست فارغ ز کمین باشد

از در ثمین گردید پهلوی صدف لاغر

با هر که شود جانان همخانه چنین باشد

سر رشته یکتایی در ترک خودی بسته است

شیرازه این اوراق از چین جبین باشد

عیسی ز سبکروحی بر چرخ کند جولان

قارون ز گرانجانی در زیر زمین باشد

هر جا دل هر کس هست آنجاست مقام او

در روی زمین عارف برعرش برین باشد

هرگز نشود سر سبز در کان نمک ریحان

مشکل که بر آرد خط لب چون نمکین باشد

از ناله مجنون شد پرشور بیابانها

گفتار جگر ریشان صائب نمکین باشد

 
 
 
حکیم نزاری

خوش وقتِ کسی کو را محبوب قرین باشد

ما را بکشد باری گر هجر چنین باشد

مسکین چه کند عاشق جز دردِ دل و زاری

از دوست جدا افتد ناچار حزین باشد

ای دوست بیا بنگر تا چون منِ دل خسته

[...]

کمال خجندی

گرمه به زمین باشد آن زهره جبین باشد

دوری طلبد از ماه نیز چنین باشد

نتوان طلب بوسی کرد از لب خندانش

حلوا نتوان خوردن هرگه نمکین باشد

بی ذکر دی نبود از باد دهانش دل

[...]

حافظ

کِی شعر تر انگیزد خاطر که حزین باشد

یک نکته از این معنی گفتیم و همین باشد

از لعلِ تو گر یابم انگشتریِ زنهار

صد مُلکِ سلیمانم در زیرِ نگین باشد

غمناک نباید بود از طعنِ حسود ای دل

[...]

نظام قاری

کی شعر تر انگیزد خاطر که حزین باشد

یک نکته درین دفتر گفتیم و همین باشد

بخشد کهن آنکش نوپوشی ثمین باشد

یک نکته درین دفتر گفتیم و همین باشد

گرانکله چون خاتم آرم بسر انگشت

[...]

اهلی شیرازی

گویند که با غیری وین گرچه یقین باشد

میدانم و میگویم شاید نه چنین باشد

در پای تو از بختم امید بود مردن

این غایت امید است گر بخت برین باشد

در کوی غم از مجنون پیشیم و تو پس دانی

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه