رتبه خال تو مشک ناب ندارد
نقطه شک حسن انتخاب ندارد
سینه بی داغ آب وتاب ندارد
خانه بی روزن آفتاب ندارد
فکر عمارت غبار خاطر جمع است
گنج گهر وحشت ازخراب ندارد
طول امل در بساط ساده دلان نیست
دشت جنون موجه سراب ندارد
از دل قانع مجو تردد روزی
هر که به منزل رسد شتاب ندارد
آب شود ز انفعال اگر همه سنگ است
هر که درایام گل شراب ندارد
موی ز آتش دمیده خط خوبان
پیش میان تو پیچ وتاب ندارد
رتبه چهره است در صفا بدنش را
دفتر گل فرد انتخاب ندارد
بیجگر گرم گریه را اثری نیست
آب رگ تلخی گلاب ندارد
ما ودیار جنون که هیچ کس آنجا
فکر مآل وغم حساب ندارد
هست شب وروز در سفر دل روشن
دیده شوخ ستاره خواب ندارد
آب گهر از قرار خویش نگردد
ملک رضا بیم انقلاب ندارد
چون مه عید آن که پیشه ساخت تواضع
عیش جهان دستش از رکاب ندارد
سرو ز آزادگی ستاده به یک جا
هر که گذشت از جهان شتاب ندارد
پس نستاند کریم داده خود را
ابر ز گوهر امید آب ندارد
تا در دل شد گشوده بر رخ صائب
روی توجه به هیچ باب ندارد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف حسرتها و ناکامیها در زندگی میپردازد و به نوعی بیانگر زیباییهای جهان و انسانهاست. شاعر به بررسی ویژگیهای مثبت و منفی زندگی میپردازد و به این نکته اشاره میکند که انسانها بهدنبال کمال و آرامش هستند، اما بسیاری از آنها از رسیدن به این اهداف بازمیمانند. او با استفاده از تصاویر و تمثیلهای زیبا به بیان احساسات عمیق و مفاهیم فلسفی مانند انتظار، عشق، و عبور از سختیها میپردازد. در نهایت، شاعر بر این نکته تأکید میکند که هیچ چیز در زندگی دائمی نیست و در مواجهه با چالشها، باید به امید و تلاش ادامه داد.
هوش مصنوعی: به زیبایی خال تو، هیچ عطری نمیرسد و هیچ نقطهای از حسن انتخاب، نمیتواند با آن مقایسه شود.
هوش مصنوعی: دل بدون درد و غم آرامش ندارد و خانهای که پنجره به نور خورشید ندارد، زندگی نمیکند.
هوش مصنوعی: در ذهن فردی که به آبادانی فکر میکند، غبارِ یادها و اندیشها وجود دارد، اما گنج ارزشمند او، یعنی درک و شناخت، از ویرانیها و مشکلات نمیهراسد.
هوش مصنوعی: آرزوهای بلند در دلهای ساده و بیغرض وجود ندارد؛ دشت عصبانیت و جنون نیز مثل سراب، واقعی و پایدار نیست.
هوش مصنوعی: از دل آرام و قانع انتظار نداشته باش که هر روز در آن تلاطمی باشد؛ هرکس که به مقصد خود برسد، دیگر شتاب ندارد.
هوش مصنوعی: اگر در روزگار گل و زیبایی، کسی نتواند از شادی و سرور بهرهمند شود، در واقع مانند سنگی بیتحرک خواهد بود و نمیتواند به حالت روان و زنده تبدیل شود.
هوش مصنوعی: موهای زیبای تو که مانند آتش درخشنده است، در برابر چهرهات هیچ شکل و حالتی ندارد.
هوش مصنوعی: زیبایی چهره او به قدری خالص و پاک است که مانند یک دفتر گل، هیچ نقص و عیب دیگری ندارد و از اینرو، هیچ انتخاب دیگری را نمیطلبد.
هوش مصنوعی: گریه کردن فایدهای ندارد، چرا که رگهای دلی که از تلخی پر شدهاند، به شیرینی و زیبایی نمیرسند.
هوش مصنوعی: در سرزمین جنون، هیچکس به آینده یا نگرانیهایش فکر نمیکند و همه چیز در حالتی آزاد و بیخیال است.
هوش مصنوعی: در این بیت، به این موضوع اشاره شده که در طول شب و روز، دل روشن و سرزندهای وجود دارد که به نظر میرسد ستارهای بازیگوش است و هیچ گاه خواب و استراحت ندارد. این اشاره به نشاط و زندهدلی دارد که در برابر چالشها همیشه بیدار و فعال است.
هوش مصنوعی: آب گوهری که در خود دارد، به هیچ دلیلی تغییر نمیکند و سلطنت رضا هیچ ترسی از دگرگونی ندارد.
هوش مصنوعی: زمانی که ماه عید فرا میرسد، انسانهای با تواضع و فروتنی زندگی را به شادی و خوشی سپری میکنند و از خودخواهی و غرور دوری میگزینند. آنها چه بسا از جایگاه خود پایینتر آمده و به دیگران خدمت میکنند و به همین خاطر از دستاوردهای دنیوی و جاه و مقام فاصله میگیرند.
هوش مصنوعی: سرو به خاطر آزادگی خود در یک مکان ایستاده است و کسی که از دنیا عبور کرده، دیگر شتاب و عجلهای ندارد.
هوش مصنوعی: اگر کسی بخشنده باشد، هیچگاه نعمتهایش را از دیگران دریغ نمیکند، همانطور که ابر از آب خالی نیست و همواره مهر و محبتش را به دیگران میبارد.
هوش مصنوعی: زمانی که دل نسبت به چهرهی صائب باز شد، توجه به هیچ درگاهی نمیتواند داشته باشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
پایه حسن تو آفتاب ندارد
مایه ی زلف تو مشکناب ندارد
مستی چشم خوش تودید چو نر گس
گفت که دارد خمار و خواب ندارد
ساغر لاله نمونه دهن توست
[...]
تاب جمال تو آفتاب ندارد
با خم زلفت بنفشه تاب ندارد
کرد دلم شب خوش خیالت از یراک
دیده درین عهد چشم خواب ندارد
غمزۀ خود را بآب چشم جلاده
[...]
تاب رخش، ماه و آفتاب ندارد
بی سبب این چرخ پیچ و تاب ندارد
چهره گلگونه دار آب ندارد
زآنکه گل آتشی گلاب ندارد
نامه پرشکوه ام نداشت جوابی
[...]
کشتن عاشق اگر عِقاب ندارد
لیک به این قدر هم ثواب ندارد
هست حسابی به کار و روز جزایی
کار نگویی که تو حساب ندارد
خوی به رخ تست یا گلاب چکیده است
[...]
گفت سکینه غمم حساب ندارد
چشم من امشب،خیال خواب ندارد
درد یتیمی ز کف ربوده توانم
وای برآن کودکی که باب ندارد
اصغرم ای عمه جان! چو سایر شبها
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.