از خط گرفته آن مه تابان نمی شود
این مور بار دست سلیمان نمی شود
بر روی خویش تیغ چرا می کشی عبث
این دل سیه به تیغ مسلمان نمی شود
از ماهتاب خواب سبک می شود گران
موی سفید مانع عصیان نمی شود
سامان پذیر چون شود از تاج زرنگار
از داغ هر سری که به سامان نمی شود
آن را که دستگاه سخاوت بود وسیع
دلتنگ از فضولی مهمان نمی شود
این تنگیی که در دل من خانه کرده است
قانع ز من به چاک گریبان نمی شود
پروای حرف پوچ ندارند بیخودان
دست ز کار رفته مگس ران نمی شود
طوطی ز معنی سخن خویش غافل است
هر کس سخنورست سخندان نمی شود
هر دل که داغ حسن گلو سوز تشنگی است
منت پذیر چشمه حیوان نمی شود
با چار موجه مشت خسی چون طرف شود
صائب حریف شورش دوران نمی شود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به موضوعاتی از جمله ناتوانی در تغییر سرنوشت، بیفایده بودن تلاشهای بیثمر و ناامیدی از تغییر وضعیتهای ناگوار میپردازد. شاعر با استفاده از تصاویری مختلف، نشان میدهد که برخی چیزها تغییرپذیر نیستند و دلایل مختلفی همچون غم، فقر و ناتوانی در درک ارزشها موجب میشود که انسانها در موقعیتهای نامناسب باقی بمانند. در نهایت، شاعر به این نکته اشاره میکند که در دنیای پرآشوب و بیثبات، انتظار تغییر به سادگی ممکن نیست.
هوش مصنوعی: آن ماه درخشان با نور خود نمیتواند این مورچهی کوچک را بزرگ کند و مانند سلیمان به قدرت و عظمت برسد.
هوش مصنوعی: چرا بیهدف به خود آسیب میزنی؟ این دل سیاه با کارهای ظالمانه تغییر نمیکند.
هوش مصنوعی: در خواب شبانه، نور ماه خواب را سنگین و عمیق میکند. اما حتی با وجود موی سفید، که به نشانه تجربه و پیری است، هیچ مانعی برای بروز شور و شوریدگی وجود ندارد.
هوش مصنوعی: وقتی کسی با تاج زیبای طلا در حال ساماندهی به خود و کارهایش باشد، نمیتواند از درد و مشکلی که در وجود دیگران وجود دارد، بیخبر باشد. در واقع، اگر کسی نتواند به آرامش و نظم برسد، مشکلات دیگران نیز او را رنج میدهد.
هوش مصنوعی: کسی که در دلش ویژگی بزرگواری و generosity دارد، از مزاحمت و فضولی مهمانها خسته نمیشود و همیشه پذیرای آنهاست.
هوش مصنوعی: دل من پر از تنگی و ناراحتی است و این احساس به قدری عمیق است که حتی به راحتی نمیتوانم آن را از خود دور کنم.
هوش مصنوعی: بیخودان توجهی به حرفهای بیارزش ندارند و کسی که از انجام کار مفیدی دور شده، مانند مگسی که از جایی رانده شده، نمیتواند به کار خود ادامه دهد.
هوش مصنوعی: طوطی از مفهوم کلام خودش بیخبر است و هر کسی فقط بلدن بگوید، نمیتواند لزوماً به معنادار بودن سخن خود پی ببرد.
هوش مصنوعی: هر قلبی که به خاطر زیباییها داغ و دردمند است، به خاطر تشنگی عشق نمیتواند به سرچشمهی حیات دسترسی پیدا کند.
هوش مصنوعی: اگر کسی از طبقات پایین و بیفایده بخواهد با قدرت و هیجان به نبرد بپردازد، نبرد او هرگز به نتیجه مطلوبی نخواهد رسید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
کاری ست در سرم که به سامان نمی شود
دردی ست در دلم که به درمان نمی شود
می کن به ناز خنده که دیوانه تر شوم
دیوانگی من چو به پایان نمی شود
رخسار می نمایی که خوش لذتی ست، آنک
[...]
آن نوجوان ز جور پشیمان نمیشود
وین پیر بت پرست مسلمان نمیشود
کارم ز دست عشق بمردن کشید دل
از کار خود هنوز پشیمان نمیشود
یکشب نمیشود که زغم دست یاربم
[...]
مژگان ز موج اشک گریزان نمی شود
جوهر ز آب تیغ پریشان نمی شود
خار طلب نمی کشد از پای جستجو
تا گرد بادمحو بیابان نمی شود
گردون به وادی غلطی افتاده است
[...]
تا بر رخ تو زلف پریشان نمی شود
آشفته خاطریم به سامان نمی شود
ارباب جستجوی به راهش سپرده اند
آن پای را که رزق مغیلان نمی شود
کو لمحه ای که پنجهٔ مژگان شوخ او
[...]
ای دوست، دزد حاجب و دربان نمیشود
گرگ سیه درون، سگ چوپان نمیشود
ویرانهٔ تن از چه ره آباد میکنی
معمورهٔ دلست که ویران نمیشود
درزی شو و بدوز ز پرهیز پوششی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.