شکوه حسن لیلی آنچنان پر کرد هامون را
که از جمعیت آهو، حصاری ساخت مجنون را
چنان باشند وحشت دیدگان جویای یکدیگر
که می آید رم آهو به استقبال مجنون را
اگر دست از دهان آه آتشبار بردارم
مشبک همچو مجمر می توانم ساخت گردون را
نمیرد هر که با معشوق در یک پیرهن باشد
وصال گنج دارد زنده زیر خاک قارون را
نگردد منقطع فیض بزرگان در تهیدستی
که خم چون شد تهی، دارالامانی شد فلاطون را
سر از خجلت ز زیر بال قمری برنمی آرد
مگر دیده است سرو بوستان آن قد موزون را؟
ز کاوش بیش آب چشمه ها افزون شود صائب
تهی ازگریه نتوان ساخت دل های پر از خون را
اگر چه نیست قدر خاک، شعر تازه را صائب
همان ارباب نظم از یکدگر دزدند مضمون را!
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شعر به توصیف عشق و زیبایی میپردازد و با استفاده از تصاویری همچون آهو و مجنون، احساسات عمیق عاشقانه را بیان میکند. شاعر به تماشاگری از عشق اشاره دارد که از دیدن محبوبش سرشار از شگفتی و اضطراب میشود. او به اهمیت وصال و ارتباط با معشوق اشاره میکند و تأکید میکند که عشق واقعی نمیمیرد حتی اگر ظاهراً از دست برود. همچنین، شاعر به این نکته اشاره میکند که فاقد امکانات مالی نیز نمیتواند مانع از بهرهمندی از فیض بزرگان و خالقان شود. در انتها، او بیان میکند که اگرچه شعر تازهای ممکن است قدر و ارزش کمی داشته باشد، اما در عین حال خالقان شعر از یکدیگر الهام میگیرند و مضمونها را به اشتراک میگذارند.
هوش مصنوعی: زیبایی و شکوه لیلی به قدری زیاد بود که فضای هامون را به مکانی پر از آهو تبدیل کرد و این جمعیت آهو، محاصرهای برای مجنون به وجود آورد.
هوش مصنوعی: چشمهای کسانی که منتظر دیدن یکدیگرند، به اندازهای وحشتزده و نگران است که انگار آهو به سمت مجنون میآید و از او استقبال میکند.
هوش مصنوعی: اگر از گفتن درد و غم خود دست بردارم، میتوانم دنیای خود را مثل یک تخت مشبک زیبا بسازم.
هوش مصنوعی: هر کسی که با عشق خود در کنار هم زندگی کند، هرگز از بین نمیرود. عشق و وصال مانند گنجی است که حتی اگر فردی در زیر خاک باشد، همچنان زنده و جاودان خواهد بود.
هوش مصنوعی: اگر انسان از نعمتهای بزرگانی که در زندگیاش وجود دارند، بینصیب بماند، در زمان فقر و تنگدستی نیز امیدی برای او نخواهد بود. وقتی که وجودش خالی از این نعمتها شود، به جای آرامش و امنیت، به ناامیدی خواهد رسید.
هوش مصنوعی: سر از حیا و شرمندگی زیر بال پرندهای نمیآورد، مگر اینکه زیبایی و قامت موزون سرو باغ را دیده باشد.
هوش مصنوعی: از جستوجوی بیشتر در آب چشمهها، چیزی افزوده نمیشود. صائب، دلهایی که پر از خوناند، نمیتوانند بدون اشک و گریه باشند.
هوش مصنوعی: اگرچه خاک کمتر از ارزش دارد، اما شاعران بزرگ در شعرهای نو، با استفاده از مضامین یکدیگر، ایدهها را میدزدند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
کنون دانم که با مردم بدل میلست گردون را
که بر تخت شهی بنشاند شاهشناه فضلون را
یکی سر بود میران را یکی تاجست شاهان را
یکی مه بود ماهان را یکی مهر است گردون را
یکی از هفت گردونست عالی همتش برتر
[...]
چو خواهی برد روزی عاقبت این جان مفتون را
گه از گاهی به من بنمای باری صنع بیچون را
تو می کن هر چه خواهی، من نیارم دم زدن زیرا
که گر چه خون کند سلطان، نیارند از پی خون را
نخواهم داد دربان ترا بهر درون زحمت
[...]
شب غم دیو باد آهم از جا برد گردون را
فرو برد اژدهای سیل اشکم ربع مسکون را
به چشم کم مبین ای کج نظر دلهای پر خون را
که ناز خیمه لیلی است در سر، داغ مجنون را
به مژگان تر من قطره خون را تماشا کن
ندیدی گر به دوش کوهکن تمثال گلگون را
نظربندست عاشق رو به هر جانب که می آرد
[...]
گرفتم در نظر، هر جا شدم، آن قد موزون را
خیابان کردم از یک سرو، بر خود کوه و هامون را
مربی گر نباشد آفتاب طلعت لیلی
که میسازد نگین حلقه اطفال مجنون را
تلاش خودشناسی، شیوه آزادگان باشد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.