لغتنامهابجدقرآن🔍گوگلوزنغیرفعال شود

گنجور

 
صائب تبریزی

هر غافلی که خنده به آواز می‌کند

چون کبک رهنمایی شهباز می‌کند

از حسن بی‌مثال تو غافل فتاده است

آن ساده‌دل که آینه‌پرداز می‌کند

باطل شود اگرچه به اعجاز سحرها

در سحر چشم شوخ تو اعجاز می‌کند

افسانه گرانی خواب تو می‌شود

پیش تو هرکه درددل آغاز می‌کند

روشندلی ز زخم زبان می‌شود زیاد

بیهوده شمع سرکشی از گاز می‌کند

دارد کسی که فکر اقامت درین جهان

در رهگذار سیل کمر باز می‌کند

دست نوازش است مرادست رد خلق

چون ساز گوشمال مرا ساز می‌کند

در خون جلوه می گلرنگ می‌رود

هرکس که در کدو می شیراز می‌کند

افتاده است دور ز نزدیکی خدا

صائب کسی که ذکر به آواز می‌کند

 
 
 
کمال‌الدین اسماعیل

شهباز دولت تو که پرواز می‌کند

خود صبر کن که چشم کنون باز می‌کند

صائب تبریزی

عاشق کجا به شکوه دهن باز می‌کند

این کبک خنده بر رخ شهباز می‌کند

تمکین ترا به جاست ز سنگین‌دلان که حسن

در دامن تو تربیت ناز می‌کند

از خون دل همیشه نگارین بود کفش

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
بیدل دهلوی

اول ،‌در عدم‌، دهنت باز می‌کند

تاکاف و نون تهیهٔ آواز می‌کند

آهنگ صور خیز تو در هر نفس زدن

ساز هزار عالم ناساز می‌کند

هرگاه می‌دهی به زبان رخصت سخن

[...]

سعیدا

لعلش که کار بوسه به انداز می‌کند

دل را کباب شعلهٔ آواز می‌کند

[در] چشم عاشقان حقیقت شعار چرخ

خاکستر است آینه‌پرداز می‌کند

از بس که ناز بر سر هم جمع کرده است

[...]

آشفتهٔ شیرازی

ساقی ز جام کشف از این راز می‌کند

کابواب خیر پیر مغان باز می‌کند

منصوروار می‌کشدش بر فراز دار

آن را که میر عشق سرافراز می‌کند

مردود هر در است و بود خار هر نظر

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه