متاب از کشتن ما ای غزال شوخ گردن را
که خون عاشقان باشد شفق این صبح روشن را
مرا از صافی مشرب ز خود دانند هر قومی
که هر ظرفی به رنگ خود برآرد آب روشن را
نهادی چون قدم در راه از دلبستگی بگذر
که می گردد گره در رشته سنگ راه، سوزن را
بیفشان دانه احسان، ز برق فتنه ایمن شو
که جز نقش پی موران حصاری نیست خرمن را
به زور عشق ازین زندان ظلمانی توان رستن
که جز رستم برون می آورد از چاه بیژن را؟
نمی گردد حریف نفس سرکش عقل دریا دل
چگونه زیر دست خویش سازد آب، روغن را؟
مکن از دور گردون شکوه، ای جویای آزادی
گشایش نیست بی سرگشتگی سنگ فلاخن را
به دشمن می گریزم از نفاق دوستان صائب
که خار پا گوارا کرد بر من زخم سوزن را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساسات عمیق عاشقانه و چالشهای مربوط به عشق و زندگی میپردازد. شاعر با اشاره به درد و رنجی که از عشق به دست میآورد، به توصیف غمها و مشکلاتی میپردازد که این عشق برای او به همراه دارد. او به این نکته اشاره میکند که هر فرد بر اساس تجربیات و برداشتهای خود از جهان، به دنیای خود رنگ و شکل میدهد.
شاعر از تلاش برای رهایی از خامی و بندهای دلبستگی سخن میگوید و به این حقیقت اشاره میکند که عشق میتواند انسان را از ظلمت و بندگی برهاند. همچنین به تأثیرات منفی اطرافیان و نفاق دوستان اشاره میکند و این مسئله را چالشانگیز میداند. در نهایت، او با انتقاد از وضعیت موجود، بر لزوم رهایی و آزادی از روابط سمی تأکید میکند.
هوش مصنوعی: ای غزال خوشچهره، از کشتن ما دست بردار، چرا که خون عاشقان باعث روشن شدن شفق این صبح زیباست.
هوش مصنوعی: هر گروهی مرا با افکار و تمایلات خود میشناسند، درست مانند اینکه هر ظرفی آب روشن را به رنگ خود نشان میدهد.
هوش مصنوعی: در راهی که قدم میگذاری، از وابستگیها و احساسات رها شو. زیرا گاهی این دلبستگیها سبب میشوند که مسیر دشوار و گیر کرده به نظر برسد، مانند اینکه گرهای در ریسه سنگین راه افتاده باشد.
هوش مصنوعی: بذر مهربانی را بپاش، زیرا با پرهیز از فتنهها میتوانی از خطرات در امان بمانی، چرا که در نهایت، جز ردپای گامهای دیگران، چیزی برای حفاظت از خود در برابر خرمن زندگی وجود ندارد.
هوش مصنوعی: عشق میتواند انسان را از سختیها و تاریکیها نجات دهد، زیرا فقط کسی مانند رستم میتواند دیگران را از مشکلات عمیق خارج کند.
هوش مصنوعی: نفس سرکش نمیتواند با عقل منطقی و خردمند رقابت کند؛ چگونه میتوان انتظار داشت که دل بزرگ و آزاد، آب را زیر دست خود به روغن تبدیل کند؟
هوش مصنوعی: ای جویای آزادی، از گردون به دور نغیر نکن و ناامید نشو، چرا که بدون جستجو و تلاش نمیتوان به گشایش و پیروزی رسید.
هوش مصنوعی: از دوستیهای ناپاک و دو رویی میگریزم، چرا که زخمهای جدی و آزاردهندهای از سوی افرادی که به ظاهر دوست هستند، دریافت کردهام.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
گزیری از علایق نیست زیر چرخ یک تن را
رهایی نیست زین خار شلایین هیچ دامن را
جنون دوری از عقل گرانجان کرد آزادم
که می گردد دل از سرگشتگی خالی فلاخن را
به پایان زود می آید، بود شمعی که روشنتر
[...]
غمی در دل کند ماتم سرا صحرا و گلشن را
غبار دیده شام تیره سازد روز روشن را
ز خرج مال ای منعم، کسی نقصان نمی بیند
جوی بر باد دادن، کم نسازد قدر خرمن را
گداز سنگ آهن را، در آتش دیدم و گفتم
[...]
زبون کی می توان کرد به نیرو چرخ پرفن را
به خاک افکنده این زال کهن چندین تهمتن را
چراغان کرده از شمع مزار کشتگان هر سو
تو چون از جوش رعنایی کشی بر خاک دامن را
چه ترسی از حوادث چون توسل با خدا جستی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.