محبوس آسمان چه پروبال واکند
در زیر سنگ سبزه چه نشو ونما کند
از بس درشت می رود این توسن فلک
وقت است بند بند من از هم جدا کند
انجام کار ما و غم یار روشن است
یک شمع بی زبان چه به چندین صبا کند
سر رشته حیات چو از دست رفت رفت
زلف ترا ز دست کسی چون رها کند
نسبت به مد شکوه ما زلف نارساست
عمر خضر به شکوه ما کی وفا کند
باد خزان که خار به چشمش شکسته باد
فرصت نداد غنچه ما چشم واکند
زودآ که در قلمرو شهرت علم شود
هرکس سخن به طرز تو صائب اداکند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به مفهوم محدودیتها و موانع در زندگی انسانی میپردازد. شاعر به تصویر آسمانی محبوس اشاره میکند که نمیتواند پرواز کند و گیاهان زیر سنگ را نمیتوانند رشد کنند. او به مشکلات و سختیهایی که انسانها با آن مواجهاند اشاره میکند و بیان میکند که با وجود تلاشها، برخی چیزها از دسترس خارجاند. همچنین، شاعر به تأثیر غم و اندوه بر زندگی اشاره کرده و نسبت به عمر و فرصتهایی که از بین میروند، ابراز ناامیدی میکند. در نهایت، او به این نکته اشاره دارد که گرچه زندگی ما با مشکلات و چالشها همراه است، اما لبخند و زیبایی نیز در آن وجود دارد که باید به آن توجه کنیم.
هوش مصنوعی: جایگاه آسمانی که زندانی شده نمیتواند پرواز کند و در زیر سنگی، سبزهای نمیتواند رشد کند.
هوش مصنوعی: به خاطر شدت و سختی شرایط زندگی، به نظر میرسد که سرنوشت در حال جدا کردن قسمتهای مختلف وجود من است.
هوش مصنوعی: کار ما و دلتنگی برای یار مشخص و واضح است. یک شمع بیصدا چه میتواند در برابر نسیمهای زیادی که میوزد، انجام دهد؟
هوش مصنوعی: وقتی رشته حیات از دست برود، کسی چگونه میتواند موهای تو را از دست خود رها کند؟
هوش مصنوعی: زلفی که زیبایی و شکوه ما را نتواند نمایان کند، به اندازه عمر خضر هم نمیتواند با شکوه ما سازگار باشد.
هوش مصنوعی: باد خزان برخاست و خارها را به چشمش زد، ولی این باد به گل و غنچه ما فرصتی نداد تا شکوفا شوند و باز شوند.
هوش مصنوعی: هر کس زودتر در دنیای علم و شهرت قرار میگیرد که بتواند سخنانش را به خوبی و به شیوهای درست بیان کند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
با خلق هر کرم که کند هم خدا کند
باشد که ناگهی نگهی هم به ما کند
عیش و نشاط و شادی و لهوست مرمرا
تا ساقی من آن بت حوری لقا کند
زهره ست و ماه باده و رویش به روشنی
زان هر دو نور مجلس ما پر ضیا کند
آری چو ماه و زهره به یک جا قران کنند
[...]
هرچ از وفا به جای من آن بیوفا کند
آنرا وفا شمارم اگرچه جفا کند
با آنکه جز جفا نکند کار کار اوست
یارب چه کارها کند او گر وفا کند
آزادگان روی زمینش رهی شوند
[...]
چون مرد ترسد از حدئی کاوفتد و را
بهر وضو ز مسجد خود را جدا کند
بر قول بوحنیفه و شیبانی آن زمان
باید که آن نماز شده ز ابتدا کند
زیرا که نزد این دوامامش مجال نیست
[...]
با خلق هر کرم که کند چون خدا کند
باشد که ناگهان نظری سوی ما کند
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.