این غافلان که دست به پیمانه میبرند
از چشم شیر شمع به کاشانه میبرند
جان چون کمال یافت نمانند در بدن
انگور چون رسید به میخانه میبرند
چندین هزار ملک سلیمان به باد رفت
موران همان به خانه خود دانه میبرند
گردون ستم به خانه خرابان فزون کند
جای خراج گنج ز ویرانه میبرند
نتوان شمرد دشمن خونخوار را ضعیف
مردان به مور حمله شیرانه میبرند
میزان عدل میل به یک سو نمیکند
عشاق فیض کعبه ز بتخانه میبرند
صائب جماعتی که به صورت مقیدند
لذت کجا ز معنی بیگانه میبرند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
قومی که ره به منزل خوبان همیبرند
اقبال مایهایست که ایشان همیبرند
جان میبرند تحفه به نزدیک یار خویش
خرما به بصره، زیره به کرمان همیبرند
جان را در آن دیار چه قیمت بود ولی
[...]
قومی که جان بحضرت جانان همی برند
شور آب سوی چشمه حیوان همی برند
بی سیم و زر گدا و بهمت توانگرند
این مفلسان که تحفه بدو جان همی برند
جان بر طبق نهاده بدست نیاز دل
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.