این غافلان که دست به پیمانه میبرند
از چشم شیر شمع به کاشانه میبرند
جان چون کمال یافت نمانند در بدن
انگور چون رسید به میخانه میبرند
چندین هزار ملک سلیمان به باد رفت
موران همان به خانه خود دانه میبرند
گردون ستم به خانه خرابان فزون کند
جای خراج گنج ز ویرانه میبرند
نتوان شمرد دشمن خونخوار را ضعیف
مردان به مور حمله شیرانه میبرند
میزان عدل میل به یک سو نمیکند
عشاق فیض کعبه ز بتخانه میبرند
صائب جماعتی که به صورت مقیدند
لذت کجا ز معنی بیگانه میبرند