چون چشم خوابناک که شوخی ازو چکد
از آرمیدن دل من جستجو چکد
آب حیات در قدح خضر خون شود
روزی که آب تیغ مرا در گلو چکد
از آب خضر تشنه لبان را شکیب نیست
مشکل که خونم از دم شمشر او چکد
صد پیرهن عرق کند از پاکدامنی
شبنم اگر به دامن آن گل فروچکد
گلگونه عذار کنندش سمنبران
خونابه ای که از دل بی آرزوچکد
زان دم که چون پیاله مرا چشم باز شد
نگذاشتم که باده ز دست سبو چکد
دامن ز رنگ وبوی گل ولاله می کشد
چون خون من دلیر بر آن خاک کو چکد
تیغی است آبدار به خونریز سایلان
هر آستانه ای که بر او آبرو چکد
صائب ز دل برون ندهم اشک و آه را
آن غنچه نیستم که ز من رنگ وبو چکد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به تأملاتی درباره عشق و شوق میپردازد. شاعر احساس میکند که دلش به دنبال آرامش و زندگی است، اما در دنیای سخت و بی رحم، درد و اشک او نمایان میشود. او از زخمهای عاطفی و کینهای که بر او میریزد سخن میگوید و به زیباییها و لطافتهای دنیا اشاره میکند، اما در نهایت به غم و اندوه خود در برابر این زیباییها اشاره دارد. شاعر نمیخواهد احساساتش به سادگی از بین برود و به رنگ و بوی گل توصیف میشود. این شعر بازتابی است از تضاد میان زیبایی و درد، زندگی و مرگ، شوق و ناامیدی.
هوش مصنوعی: چشم خواب آلود من، مانند چشمی که شوخی و تمسخر از آن میچکد، در جستجوی آرامش و آسودگی است و دل من نیز در پی یافتن آن آرامش میگردد.
هوش مصنوعی: روزی خواهد رسید که آب حیات، در چنگال خضر، به خون تبدیل میشود، زمانی که تیغی در گلویم فرو رود.
هوش مصنوعی: تشنگی لبان ما از آب خضر (آبی که به زندگی جاوید میبخشد) پایانناپذیر است و این دشواری است که خون من همچنان از دم شمشیر او میچکد.
هوش مصنوعی: اگر شبنم به دامن گل بچسبد، حتی صد پیرهن عرق هم نمیتواند پاکی و طهارت آن را تحت تاثیر قرار دهد.
هوش مصنوعی: لبهایش را مانند گلهای زیبا میسازد و از دل بیقرار و آرزو، اشکی جاری میشود.
هوش مصنوعی: از زمانی که چشمم به حقیقت باز شد، اجازه ندادم که حتی یک قطره از شراب از ظرف بریزد.
هوش مصنوعی: دامن گل و لاله بوی خوشی دارد و من چون دلیران، به خاطر عشق و اشتیاق، به این خاک میافتم.
هوش مصنوعی: تیغی وجود دارد که به خاطر خونریزیهایی که در هر درگاهی رخ میدهد، همیشه تیز و برّنده باقی میماند. هر جایی که بر آن آبرو و احترام بیفتد، این تیغ به پیش میآید.
هوش مصنوعی: من از دل خود اشک و آه را بیرون نمیزنم، چرا که من مانند یک غنچه نیستم که بویی از من برود و رنگ و عطرش را منتشر کند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آن مست ناز کز نگهش می فرو چکد
خون ترحم از دم شمشیر او چکد
دارم گمان که نامهٔ عصیان شود سفید
ده قطره اشک از پی شست و شو چکد
احباب گلفشان به لب جویبار و من
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.