هر کس که پیش تیر ملامت سپر نشد
هرگز میان حلقهٔ عشاق سر نشد
ذوق جفا و لذت پیکان غم نیافت
هر دل که زخم تیر بلا را سپر نشد
هر کو غمی ندید و فراقی نیازمود
نزد مقربان بلا معتبر نشد
صد روز را شب آمد و صد شام را سحر
یارب چه شد که این شب ما را سحر نشد
پیکی نبُرد نامه و بادی خبر نداد
او را به هیچ حال ز حالم خبر نشد
مرغی نمیپرد که برد سوی گل پیام
کان بلبل اسیر تو را بال و پر نشد
با ما دو دل مباش که ما با تو یک دلیم
تو دل دگر مکن که دل ما دگر نشد
زان دردسر کشم که شوم بر در تو خاک
ای خاک بر سری که ورا دردسر نشد
ای پندگو ملامت ناصر چه میکنی
مجنون به حال خویش به پند پدر نشد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر دربارهٔ عشق و درد و رنجی است که عاشقان باید تحمل کنند. شاعر بیان میکند که هر کس که از ملامت و زخم عشق فرار کند، هرگز به دنیای عاشقی راه نخواهد یافت. او به این موضوع اشاره میکند که تنها کسانی درد و رنج عشق را چشیدهاند، به مقام عشق و نزدیکی میرسند. در این شعر، شاعر از شبهای طولانی و انتظار بینتیجه سخن میگوید و حس ناامیدی و تنهایی را منتقل میکند. همچنین، او تأکید میکند که عشق واقعی نیازمند صدق و فداکاری است و بدون این موارد، دل به عشق نمیسوزد. در نهایت، شاعر برای کسی که در درد عشق است، نصیحت و پند را بیفایده میداند و میگوید مجنون هرگز به نصایح پدر خود گوش نداد.
هوش مصنوعی: هر کسی که در برابر انتقاد و سختیها خود را محافظت نکرد، هرگز نتوانسته در میان محبوبان جایی پیدا کند.
هوش مصنوعی: هر دلی که در برابر مشکلات و رنجها حفاظ نبسته باشد، نمیتواند از زیبایی و لذت عشق و عاطفه بهرهمند شود. یعنی اگر کسی خود را در برابر دردها و سختیها محافظت نکند، از خوشیها و زیباییهای زندگی نیز محروم میماند.
هوش مصنوعی: هر کس که غمی نچشیده و جدایی را تجربه نکرده باشد، در نظر نزدیکان خداوند قابل اعتبار نیست.
هوش مصنوعی: صد روز بیخبر از صبح و صد شب بیخبر از آرامش، وای که چه بر سر ما آمده که این شب تلخ، سحری برای ما نیاورده است.
هوش مصنوعی: هیچکس نامهام را نیاورد و هیچ باد و نسیمی هم خبری از حال من به او نرساند.
هوش مصنوعی: هیچ پرندهای نمیتواند به سمت گل برود، زیرا بلبل اسیر تو دیگر قدرت پرواز ندارد.
هوش مصنوعی: با ما دو دل نباش، چون ما یکدل و همگام با تو هستیم. تو هم دل خود را دگرگون نکن، چرا که دل ما هرگز تغییر نخواهد کرد.
هوش مصنوعی: از آن درد و رنجی که میکشم، آرزو دارم برای تو خاک شوم. ای خاکی که سر تو، هیچگاه برای کسی دردسر و مشکل نشد.
هوش مصنوعی: ای مشاور، چه نیازی به سرزنش ناصر داری؟ مجنون حتی با نصیحتهای پدرش به حال خود نیامد و تغییر نکرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
یک واقعه نماند که بر من به سر نشد
یک قاعده نماند که زیر و زبر نشد
گفتم درین جوانی چون نیست پایدار
دستی به کام دل بزنم هم به سر نشد
یا دولتست یا هنر از دو یکیست زانک
[...]
ذوقی ز می نزاد که صد شور و شر نشد
بی باکی از مذاق خم می بدر نشد
این رسم های تازه ز حرمان عهد ماست
عنقا به روزگار کسی نامه بر نشد
باز این چه آفتست درخت امید را
[...]
چشم از جهان که بست که آن دیده ور نشد
قطع نظر که کرد که صاحبنظر نشد
گرد از رخ گهر نتوان شست زاب او
رفع ملال خاطر ما از هنر نشد
درمان روزگار چه دردیست جانگداز
[...]
خط ترا که دید که زیر و زبر نشد
این رشته راکه یافت که بی پاوسرنشد
دل آب ساختم به امید گهر شدن
دل شد زدست وقطره آبم گهر نشد
چندان که سوختم نفس خویش را چو صبح
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.