تا بهله محرم کمر آن نگار شد
دست ز کار رفته ام امیدوار شد
گویند چشم روشنی هم غزالها
هر جا که آن نگار به عزم شکار شد
هر خنده ای که کبک درین کوهسار زد
شد زخم چون به ناخن شاهین دچار شد
شد داغدار چهره ام از اشک آتشین
برگ خزان رسیده من لاله زار شد
دلخوش کنی نماند اسیران عشق را
هر جا غمی که بود مرا غمگسار شد
گلرنگ شد ز خون جگر پرده های دل
تا همچو بوی گل نفسم بی غبارشد
عالم به خاکروبی میخانه چشم داشت
این منزلت نصیب من خاکسارشد
سنگ ملامتم ز سلامت نگاهداشت
دشمن مرا ز دشمن دیگر حصار شد
دریک نفس رسید چوشبنم به آفتاب
آن را که ختم عمر به بوس وکنارشد
ته جرعه حیات مرا آب خضر گشت
از عمر آنچه صرف تماشای یار شد
صائب شدم به حاصل عزلت امیدوار
تا عنبر از محیط نصیب کنار شد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از عشق و دلتنگی خود سخن میگوید. او به زیبایی و جذابیت معشوق اشاره میکند که همه چیز را تحت تأثیر قرار میدهد. شاعر به ناکامیها و زخمهای دل خود اشاره میکند و از غم عشق و بیقراری خود گلهمند است. او همچنین به این نکته میپردازد که زندگیاش تحت تأثیر عشق قرار گرفته و حتی در میخانه هم چه میبیند و چه حالی دارد. در نهایت، او به امیدی برای بهبود و رسیدن به معشوق اشاره میکند.
هوش مصنوعی: تا وقتی که محرم فرا رسید، نازنینم به همرنگی خود پرداخته و من هم از کار و مشغلههایم فاصله گرفتم و امیدوار شدم.
هوش مصنوعی: میگویند چشمان روشنی یعنی شادمانی و خوشحالی، در وقتی که غزالها به جایی میروند و آن دلبر زیبا با نیت شکار آنها میآید.
هوش مصنوعی: هر خندهای که کبک در این کوهستان میزند، مانند جراحتی است که به ناخن شاهین میرسد.
هوش مصنوعی: چهرهام از اشکهای سوزنده پر درد شده است و حالا به مانند باغی از گلهای لاله که در پاییز خشکیدهاند، تبدیل شدهام.
هوش مصنوعی: دیگر خوشحالیای برای اسیران عشق باقی نمانده است، هر جا که غمی وجود داشته باشد، من مشاور غم آن شدهام.
هوش مصنوعی: به خاطر عشق و دردهای درونیم، پردههای دل به رنگ خون درآمدند، تا اینکه همچون عطر گل، نفس من پاک و بدون هیچ غباری شود.
هوش مصنوعی: عالمی که به گرد و غبار میخانه توجه داشت، این جایگاه و مقام به من خاکی و ضعیف رسیده است.
هوش مصنوعی: نگاه سالم و مراقب من مانند سنگی بود که دشمن را از حمله به من بازداشت و به نوعی مرا از آسیبهای دیگر حفظ کرد.
هوش مصنوعی: در یک لحظه، همانطور که به آفتاب نگاه کردم، دریافتم که عمر به پایانش نزدیک میشود و این پایان با بوسه و محبت همراه است.
هوش مصنوعی: کم کم زندگیام به مانند نوشیدنی خضر شد، زیرا تمام عمرم صرف دیدن و نظارهگری معشوق شد.
هوش مصنوعی: با کنارهگیری به دستاوردهایی امیدوار شدم، تا عطر خوش عنبر از محیط اطراف به من برسد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
باز آمد آنکه ملک بدو کامکار شد
باز آمد آنکه بخت بدو بختیار شد
بر پای ظلم هیبت او پای بند گشت
در دست عدل دولت او استوار شد
بیدار بود فتنه کنون مست خواب گشت
[...]
گل باز نزد آن بت فرخار خار شد
بر دل ز وصل او غم دشخوار خوار شد
آمد بهار خرم و رحمت نثار شد
سوسن چو ذوالفقار علی آبدار شد
اجزای خاک حامله بودند از آسمان
نه ماه گشت حامله زان بیقرار شد
گلنار پرگره شد و جوبار پرزره
[...]
در شعر هر که از پی معنی خاص رفت
شیری است که بقوت خود در شکار شد
وانکس که خوی کرد که معنی برد ز غیر
چو روبه از شکار کسان ریزه خوار شد
کم همتی مکن که در فیض بسته نیست
[...]
جانم اسیر دام سر زلف یار شد
دل در هوای حسن رخش بیقرار شد
جانها معطرست و دو عالم پر از نسیم
تا زلف عنبرین برخت مشکبار شد
زآوازه فراق تو دلها بباد رفت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.