لعل لبش ز سبزه خط دلنواز شد
زین قفل زنگ بسته در عیش باز شد
دوران بی نیازی خوبی به سر رسید
هر حلقه ای ز خط تو چشم نیاز شد
چین از کمند وحشت نخجیر می برد
زلف تو از کشاکش دلها دراز شد
چون غنچه خون دل ز شکر خنده اش چکد
از منت نسیم دهانی که باز شد
طومار زندگی ز طمع می شود تمام
کوتاه عمر شمع ز دست دراز شد
از آفتاب پاک شود دامن نگاه
چشمی که دید روی ترا پاکبازشد
از گوهرش غبار یتیمی نمی رود
آن راکه چون صدف لب خواهش فراز شد
محمود اگر چه زیروزبرکردهند را
آخر شکسته از سر زلف ایاز شد
از طفل مشربی همه اوقات عمر ما
در گفتگوی ابجد عشق مجاز شد
آزاده ای که پای به دامان خود کشید
چون سرو در ریاض جهان سرفراز شد
سودای ما ز سرزنش ناصحان فزود
روشن چراغ ما ز دم سردگاز شد
طفلان تمام روی به صحرا نهاده اند
در دشت تاجنون که هنگامه ساز شد
صائب نمی شود خمش از سرمه خزان
هرکس به ذوق بلبل ما نغمه ساز شد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به توصیف زیباییهای عشق و عشقبازی میپردازد. او از لعل لبها و زلفهای دلنشین محبوب سخن میگوید و اینکه چگونه این زیباییها میتوانند دل را شاد کنند و زندگی را دلپذیر سازند. دوران بینیازی و خوشیها به تصویر کشیده میشود، همچنین احساسات عمیق و پیچیدگیهای عشق را بیان میکند. شاعر از شگفتیهای احساسات و زیباییهای طبیعت و عشق مینویسد و به طور کلی، به شادیها و غمهای ناشی از عشق و زیبایی اشاره میکند. در انتها، به تأثیرات عشق و شور و شوق آن بر زندگی اشاره میکند و میگوید که عشق میتواند به انسان قوت قلب و انگیزه بخشد.
هوش مصنوعی: لبهای زیبا و رنگین او مانند سنگهای قیمتی درخشان است و زیبایی آن به قدری جذاب است که فضای دلنواز و خوشایندی را ایجاد کرده است. این زیبایی، زندانی که روح را محصور کرده بود، به طرز شگفتانگیزی شکسته و زندگی را برای او خوشایند ساخته است.
هوش مصنوعی: زمانی که بی نیازی و رفاه بود به پایان رسید و حالا هر خطی که از تو دیده میشود، به چشم من نشانهای از نیاز و درخواست تبدیل شده است.
هوش مصنوعی: زلف تو به قدری زیبا و دلرباست که به خیال من، مانند چین و کمند، همگان را به خودش جلب میکند و در دلها کشش و جذابیت ایجاد میکند.
هوش مصنوعی: زمانی که غنچه از درد دلش، مانند شکر، اشک میریزد، برکت نسیم از دهانی که باز میشود، به او میرسد.
هوش مصنوعی: زندگی همچون دفتری است که با طمع و آرزو به پایان میرسد، مانند عمری کوتاه که چون شمعی در حال سوختن، درازای آن به دست خود کوتاه میشود.
هوش مصنوعی: اگر چشمی که روی تو را دیده، به آفتاب نگاه کند، دامن آن چشمان از آفتاب پاک و روشن خواهد شد.
هوش مصنوعی: هرگز غبار یتیمی از وجود کسی که مانند صدفی پر از خواستههاست، زدوده نمیشود.
هوش مصنوعی: محمود اگرچه در ابتدا بر قدرت و تسلط خود میافتاد، اما در نهایت از زیباییها و جذابیتهای ایاز متأثر شده و به حالت شکست و شگفتی درآمد.
هوش مصنوعی: تمام لحظات زندگی ما مانند یک کودک در حال بازی و گفتگو در مورد عشق و زیباییها سپری شده است.
هوش مصنوعی: آزادیخواهی که به ویژگیهای خود توجه کرد، مانند درخت سری که در باغی سرسبز و خوشبو به گل مینشیند و در دنیا به افتخار و بزرگی میرسد.
هوش مصنوعی: آرزو و شوق ما به خاطر انتقادهای نصیحتگران بیشتر شد و روشنی چراغ وجود ما به خاطر نفسهای سرد و بیجان افزایش یافت.
هوش مصنوعی: کودکان همگی به سوی دشت رفتهاند تا شادمانی و جشن برپا کنند.
هوش مصنوعی: کسی که به لطافت و زیبایی صدای بلبل آشنا شده و از آن لذت میبرد، نمیتواند از غم و افسردگی ناشی از پاییز و تغییرات آن خالی باشد. برای او، پذیرش این تغییرات و اثرات آن، غیرممکن است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
اطراف عارضی که چو بر غراب بود
از جور دور چرخ چو اطراف باز شد
و آن جامه ای که تبتی او را طراز بود
از دست روزگار رباحی طراز شد
و آن خسرو شباب که با برگ و ساز بود
[...]
خطش به تازه باعث ناز و نیاز شد
کوتاه کرد زلف و حکایت دراز شد
محمود از کجا، سفر هند از کجا
این شور و فتنه بر سر حسن ایاز شد
در دیر مردم و زشرف مشت خاک من
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.