گنجور

 
صائب تبریزی

تا آفتاب رایت گل آشکار شد

از توبه شکسته جهان لاله زار شد

مغزی که بود مستند فرمانروای عقل

پامال ترکتاز نسیم بهار شد

رنگی که از شکستگی آن رو فتاده بود

از پرتو سهیل قدح لاله زار شد

بر سرکشان به خلق توان دست یافتن

بوی گل پیاده به صرصر سوار شد

افتادگی گزین که به این کرسی بلند

شبنم قدم گذاشت به خورشید یار شد

بر شاخ سرو تکیه چو قمری چرا کنم

نتوان به دوش مردم آزاده بار شد

هر کس به صدق در قدم خم گذاشت سر

در عرض یک دو هفته فلاطون شعار شد

صائب به کاوش مژده امیدوار باش

زین ره عقیق کرد سفر نامدار شد

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
ابوالفرج رونی

باز آمد آنکه ملک بدو کامکار شد

باز آمد آنکه بخت بدو بختیار شد

بر پای ظلم هیبت او پای بند گشت

در دست عدل دولت او استوار شد

بیدار بود فتنه کنون مست خواب گشت

[...]

فلکی شروانی

گل باز نزد آن بت فرخار خار شد

بر دل ز وصل او غم دشخوار خوار شد

مولانا

آمد بهار خرم و رحمت نثار شد

سوسن چو ذوالفقار علی آبدار شد

اجزای خاک حامله بودند از آسمان

نه ماه گشت حامله زان بی‌قرار شد

گلنار پرگره شد و جوبار پرزره

[...]

اهلی شیرازی

در شعر هر که از پی معنی خاص رفت

شیری است که بقوت خود در شکار شد

وانکس که خوی کرد که معنی برد ز غیر

چو روبه از شکار کسان ریزه خوار شد

کم همتی مکن که در فیض بسته نیست

[...]

اسیری لاهیجی

جانم اسیر دام سر زلف یار شد

دل در هوای حسن رخش بیقرار شد

جانها معطرست و دو عالم پر از نسیم

تا زلف عنبرین برخت مشکبار شد

زآوازه فراق تو دلها بباد رفت

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه