مکن بی بهره یارب از قبول دل بیانم را
به زهر چشم خوبان آب ده تیغ زبانم را
تهیدستی ندارد برگریز نیستی در پی
نگه دار از شبیخون بهاران گلستانم را
چو طوطی لوح تعلیمم ده از آیینه رخساران
مکن چون پسته سبز از خامشی تیغ زبانم را
ز خاک آستانت رو به هر جانب که می آرم
سر زلف گرهگیر تو می پیچد عنانم را
من آن رنگین نوا مرغم که در هر گلشنی باشم
ز دست یکدگر گلها ربایند آشیانم را
تو با این ناز تا در خلوت آغوش می آیی
تپیدن می کند از مغز خالی استخوانم را
(ثبات پا کرم کردی، عزیمت هم کرامت کن
گران کردی رکابم را، سبک گردان عنانم را)
(سبکروحی چو باد صبح در گلشن نمی آید
که ریزد در قدم چون برگ گل صائب بیانم را)
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از یارب درخواست میکند تا او را از قبول ناتوانی و بیحالی رهایی بخشد و به زیباییهای زندگی دست یابد. او به تلخی و سمی بودن برخی از زیباییها اشاره میکند و از عدم توانگری و زیستن در سختیها و کمبودها سخن میگوید. شاعر از محبوبش میخواهد که نگذارد که درد دلتنگی او افزایش یابد و از او درخواست میکند تا با محبت و ناز به او توجه کند. او همچنین به عواطف و احساسات درونی خود میپردازد و میگوید که همچون پرندهای رنگین، آرزوی آزادی و عشق را دارد. در نهایت، او خواستار سبکی و راحتی است تا بتواند به زندگی خود معنا بدهد.
هوش مصنوعی: خدایا، مرا از شنیدن محبت و پذیرش بینصیب مکن. با چشمان زیبا و نازکدلی خوبان، کلام دلانگیزام را به تلخی تبدیل نکن و نگذار که زبانم با درد و زهر مواجه شود.
هوش مصنوعی: فقر و تنگدستی جای فرار ندارد، پس باید مراقب باشی تا از حملههای ناگهانی روزگار یعنی خوشیهای زودگذر زندگیات محافظت کنی و گلستان وجودت را حفظ کنی.
هوش مصنوعی: ای کاش مانند طوطی، علم و دانشی از زیباییها را به من بدهی، اما نگذار که به خاطر سکوتی بیمورد، زبانم مانند مغز پستهای خام، بیفایده و ناتوان بماند.
هوش مصنوعی: از خاک پایگاه تو که به هر سمتی سرم را بلند میکنم، زلفهای گره خوردهات، افسارم را به سمت خود میکشند.
هوش مصنوعی: من پرندهای هستم با نوا و رنگهایی زیبا که در هر باغ و گلی زندگی میکنم، اما گلها به خاطر تفاوتها و زیباییهایشان، لانهام را از من میگیرند.
هوش مصنوعی: وقتی تو با این ناز و زیبایی به آغوش من میرسی، تمام وجودم از شدت احساس پر میشود و قلبم به تپش میافتد.
هوش مصنوعی: استقامت و پایداری تو را ستایش میکنم، حالا لطف کن و مسیر جدیدی را پیش رویم قرار بده. تو باعث شدهای که بار سفرم سنگین شود، پس این بار را سبک کن و به من کمک کن که مسیر را بهتر و راحتتر طی کنم.
هوش مصنوعی: روح آزاد و سبکبال من مانند باد صبحگاهی است که به باغ نمیآید تا بر روی زمین بریزد، مانند برگ گل.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
تحیر بست در شرح غم عشقت زبانم را
چه گویم بر تو چون ظاهر کنم راز نهانم را
بسوز دل ز وصلت چاره جستم ندانستم
که آتش بیش خواهد سوخت از نزدیک جانم را
شدی غایت ز چشم شد دلم صد پاره از غیرت
[...]
به افسون محو کردی شکوههای بیکرانم را
به هر نوعی که بود ای نوش لب بستی زبانم را
به نیکی میبری نامم ولی چندان بدی با من
که گم میخواهی از روی زمین نام و نشانم را
به این خوش دل توان بودن که بهر مصلحت با من
[...]
خدایا تازه کن چون شمع مغز استخوانم را
توانایی کرم فرمای جسم ناتوانم را
نهالم را خزان کردست ایام کهنسالی
شکفتن ها کرامت ساز شاخ ارغوانم را
قد خم گشته یی دارم الهی دستگیری کن
[...]
سوار برق عمرم، نیست برگشتن عنانم را
مگر نام توگیرم تا بگرداند زبانم را
عدم کیفیتم خاصیت نقش قدم دارم
خرامی تا به زیرپای خود یابی نشانم را
به رنگ شمعگر شوقت عیار طاقتمگیرد
[...]
به پیری عشق سازد شوختر طبع جوانم را
که آتش می کند پرزورتر، پشت کمانم را
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.