فغان که هستی ما خرج آشنایی شد
بهار عمر به تاراج بینوایی شد
چو وحشیی که گرفتار در قفس گردد
تمام عمر در اندیشه رهایی شد
درین قلمرو پرصید از نگون بختی
درازدستی ما ناوک هوایی شد
شناوری است که بستند سنگ بر پایش
مجردی که گرفتار کدخدایی شد
اگر خموش نشیند دلش سیاه شود
چوشعله هر که بدآموز ژاژخایی شد
چه گنجها که تواند ز نقد وقت اندوخت
هر آن رمیدن که فارغ ز آشنایی شد
در آن چمن که به زر میخرنددلتنگی
چو غنچه خرده ما صرف دلگشائی شد
چنان فشرد مرا عشق آهنین بازو
که سنگ بر من دیوانه مومیایی شد
نشد ز شهپرتوفیق هیچ رهرو را
گشایشی که مرا از شکسته پاپی شد
ز شهریان خرابات می شودصائب
ز راه ورسم جهان هر که روستایی شد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف احساسات عمیق و غمانگیز شاعر میپردازد که از عدم آزادی و عشق دردناک رنج میبرد. شاعر به وضعیت ناگوار و پیچیدهی خود اشاره میکند، بهویژه به اینکه چگونه زندگیاش تحت تأثیر آشناییها و ناکامیها قرار گرفته است. او خود را مانند پرندهای در قفس و یا شناوری با سنگ بر پای احساس میکند و به یادآوری از عشق و آزادی میپردازد که همچنان در جستوجوی آن است. در نهایت، از اینکه در دنیای مادی با مشکلات و دلتنگیها مواجه است، ابراز ناامیدی میکند اما در عین حال بهدنبال امید و رهایی میگردد.
هوش مصنوعی: آه و ناله که زندگی ما صرف دوستداشتن و آشنایی شد و جوانیمان به تباهی و فقر گذشت.
هوش مصنوعی: انسانی مانند یک وحش در قفس میماند و تمام طول عمرش به دنبال راهی برای رهایی و آزاد شدن است.
هوش مصنوعی: در این سرزمین پر از شکار، به خاطر بدبیاریمان، دست ما به تیرهایی که در آسمان پرواز میکنند، دراز شده است.
هوش مصنوعی: شخصی به مانند شناوری است که بر پایش سنگی بستهاند و او در شرایطی قرار گرفته که مجبور شده به تسلط و قدرت کدخدایی تن بدهد.
هوش مصنوعی: اگر کسی سکوت کند، دلش دچار غم و تیرگی میشود، مانند آتش که خاموش میشود. هر کس که بدآموزی و پرگویی کند، نتیجهای ناخوشایند خواهد داشت.
هوش مصنوعی: بسیاری از گنجها وجود دارند که میتوان در زمان خود به دست آورد، هر زمانی که از آشنایی و ارتباطات رها شویم.
هوش مصنوعی: در چمنی که به زیبایی و طلا میدرخشد، دلتنگی ما مانند غنچهای کوچک شده و اوضاع خوشایند شده است.
هوش مصنوعی: عشق به اندازهای به من فشار آورد که احساس کردم سنگی که به من نزدیک است، مانند مومیایی و بیحرکت شد.
هوش مصنوعی: هیچ مسافری نتوانسته است به توفیق و موفقیت دست یابد، زیرا که من به علت شکست و ناامیدی، از همراهی و راهیابی باز ماندهام.
هوش مصنوعی: اگر کسی از رسم و رسوم دنیای شهری دور شود و به سادگی و بیپیرایهگی زندگی روستایی برگردد، از سرزندگی و خوشی مردمان خرابات و شرابخواران بهرهمند خواهد شد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.