اگر نشسته سفر چون نظر توانی کرد
ز هفت پرده نیلی گذر توانی کرد
عزیز مصر اگر همتی کند همراه
چو بوی پیرهن از خود سفر توانی کرد
صفای باطن اگر چون صدف به دست آری
ز آب دیده نیسان گهر توانی کرد
چنان ز خویش برون آ که از اشاره موج
حباب وار سبک ترک سر توانی کرد
ز قعر گلخن هستی برآ به اوج فنا
که خنده از ته دل چون شرر توانی کرد
به بلبلان چمن ای گل آنچنان سر کن
که در بهار سر از خاک بر توانی کرد
چو بوی گل سبک از تنگنای غنچه برآی
که همرهی به نسیم سحر توانی کرد
ز چاه تیره هستی، که خاک بر سر آن
عزیز مصر شوی گر سفر توانی کرد
به خلوت لحد تنگ خویش را برسان
که بی ملاحظه خاکی به سر توانی کرد
به پیچ و تاب حوادث بساز چون صائب
مگر چو رشته شکار گهر توانی کرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
به سِرِّ جامِ جم آنگه نظر توانی کرد
که خاکِ میکده کُحلِ بَصَر توانی کرد
مباش بی می و مُطرب که زیرِ طاقِ سپهر
بدین ترانه غم از دل به در توانی کرد
گُلِ مرادِ تو آنگه نقاب بُگْشاید
[...]
به سرجام جم آنگه نظر توانی کرد
که خاک میکده کحل بصر توانی کرد
بکوی سرّ قدر گر گذر توانی کرد
به پیش تیر قضا جان سپر توانی کرد
چنانکه هست اگر سرّ کار دریابی
ز دل شکایت بیجا بدر توانی کرد
چو دانی آنچه بتو میرسد نوشته شده است
[...]
به سرّ جامِ جم آنگه نظر توانی کرد
که خاکِ میکده کُحلِ بصر توانی کرد
گداییِ در میخانه طُرفه اکسیری است
گر این عمل بکنی خاکِ زر توانی کرد
جمالِ یار ندارد نقاب و پرده ولی
[...]
گهی به کعبۀ جانان سفر توانی کرد
که در منای وفا ترک سر توانی کرد
براه عشق توانی که رهسپر گردی
اگر که سینۀ خود را سپر توانی کرد
بچار بالش خواب آنگهی تو تکیه زنی
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.