گنجور

 
رضی‌الدین آرتیمانی

یقین ما به خیال و گمان نمی‌گردد

گمان آن مکنیدش که آن نمی‌گردد

به غیر نقش توام در نظر نمی‌آید

به غیر نام توام بر زبان نمی‌گردد

ز کفر و دین چه زنم دم که از تجلی دوست

دلم به این و زبانم به آن نمی‌گردد

به آستانهٔ او کس نمی‌گذارد سر

که آستانهٔ او آستان نمی‌گردد

چنان به گرد سر دوست باز می‌گردم

که پیل مست به هندوستان نمی‌گردد

من از کجا و ریا و ردا و سالوسی

تو آن مجو که رضی گرد آن نمی‌گردد

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
صائب تبریزی

نمرده، عمر کسی جاودان نمی گردد

خراب تا نشود این دکان نمی گردد

چنان ز قید تعلق سبک بر آمده ام

که از خمار سر من گران نمی گردد

مرا بس است همین آبرو که سجده من

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
اسیر شهرستانی

چه کرده ام که دگر بدگمان نمی گردد

ز پا درآمدم و سرگران نمی گردد

به یاد چشم که می می کشم چه می گویم

چه گفتگوست که دام زبان نمی گردد

حریف منت عمر دوباره نیست کسی

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه