نصیب خلق زیاد از نعم نمی گردد
ز بحر، آب گهر بیش و کم نمی گردد
ز عشق پیروی راه و رسم عقل مجوی
که خضر تابع نقش قدم نمی گردد
ز شور حشر چه پرواست راست کیشان را؟
مصاف مانع رقص علم نمی گردد
زمین ز کاسه دریوزه، گر شود غربال
فروغ گوهر خورشید کم نمی گردد
به نوبهار جوانی اطاعت حق کن
که چوب، خشک چو گردید خم نمی گردد
بر آن سفال حلال است ذوق تشنه لبی
که از محیط پذیرای نم نمی گردد
درین جهان ننشیند درست، نقش کسی
که همچو سکه به گرد درم نمی گردد
ز تخم سوخته این شیوه ام خوش آمده است
که سبز از نم ابر کرم نمی گردد
نبسته از سر هر موی خویش زناری
پرستش تو قبول صنم نمی گردد
ازان عزیز بود خشت خم که همچو سبو
به دست و دوش برای شکم نمی گردد
بود همیشه رخ سایلش غبارآلود
کسی که آب ز شرم کرم نمی گردد
غمی است بر دل آزادم از جهان صائب
که همچو بار دل سرو کم نمی گردد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان تجربیات و نکات فلسفی درباره زندگی و عشق میپردازد. شاعر به نادیدنی و غیرقابل حصول بودن برخی خواستهها و نعمات اشاره میکند و بیان میدارد که عشق نباید ما را از عقل دور کند. او بر این نکته تأکید میکند که انسانها به مانند سکه نمیتوانند همیشه در یک حالت باقی بمانند و باید در هر مرحله از زندگی به دنبال حقیقت و معرفت باشند. همچنین، جوانی و اطاعت از خداوند در زندگی اهمیت دارد، چرا که زندگی در گذر است و نمیتوان به راحتی بر آن مسلط شد. در نهایت، شاعر از غمها و ناراحتیهای ناشی از دلبستگیها و وابستگیهای دنیایی سخن میگوید که هرگز کم نمیشوند.
هوش مصنوعی: به مردم، نعمتها به اندازه کافی از دریا نمیرسد؛ زیرا که آب دریا، چه بیشتر باشد و چه کمتر، تغییر نمیکند.
هوش مصنوعی: از عشق پیروی کن و به دنبال قوانین عقل نباش، زیرا خضر (شخصیت افسانهای و نماد راهنمایی) هرگز از نشانههای قبلی پیروی نمیکند.
هوش مصنوعی: در روز قیامت، چه اهمیتی برای کسانی که به حقیقت نزدیک هستند وجود دارد؟ نبرد و مشکلات نمیتواند مانع از شادی و رقص پرچم حق شود.
هوش مصنوعی: زمین اگر هم کاسهای در دست فقر باشد، باز هم نور و ارزش خورشید را کم نمیکند.
هوش مصنوعی: در دوران جوانی که بهار زندگیات است، حق را اطاعت کن، زیرا زمانی که عمر و جوانی به انتها میرسد، تغییر کردن و انعطافپذیری دشوار خواهد شد، مثل چوبی که وقتی خشک میشود، دیگر قادر به خم شدن نیست.
هوش مصنوعی: بر روی آن سفال، اشتیاق تشنهای که از محیط نمیتواند حتی یک قطره رطوبت بگیرد، مجاز است.
هوش مصنوعی: در این جهان هیچکس به درستی نمیتواند باقی بماند، مانند سکهای که دور یک درم نمیچرخد و هیچ نقش ثابتی را به خود نمیگیرد.
هوش مصنوعی: از دل شروطم که سوخته است، این سبک زندگی برایم جالب شده است؛ زیرا سبز شدن از رطوبت ابر کرم، به درد نمیخورد.
هوش مصنوعی: هر موی من به خاطر تو زنجیری است، اما محبت و پرستش تو به راحتی پذیرفته نمیشود.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که خشت خم، که شبیه به سبویی است که بر دوش و در دست گرفته شده، برای پر کردن شکم به کار نمیرود. در واقع، شاعر به مقایسهای میان اشیاء میپردازد و بر این نکته تأکید میکند که برخی اشیاء هرچند زیبا و جذاب باشند، در واقع کاربردی ندارند و نمیتوانند نیازهای اصلی را برآورده کنند.
هوش مصنوعی: هر کسی که با شرم و حیا مواجه میشود، هرگز نمیتواند خود را به طور کامل پاک و بیغبار نشان دهد. به عبارتی، فردی که به خاطر حیا و احترام به دیگران خجالت میکشد، همیشه آثار این خجالت بر چهرهاش نمایان است.
هوش مصنوعی: غم و اندوهی در دل من وجود دارد که با آزادگیام از دنیا همخوانی ندارد. این غم برایم مانند باری سنگین است که مثل باران روی سر درخت سرو باقی میماند و هرگز کم نمیشود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
کدام لحظه دلم گرد غم نمی گردد
هلاک درد و فدای الم نمی گردد
گدام زهر بلا درسفال می ریزم
که آب در دهن جام جم نمی گردد
فغان که از خرد و عشق کرده ایم قبول
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.