خانه بر دوش غریبی ز وطن میآید
رو خراشیده عقیقی به یمن میآید
آنچه بر زلف ایاز از دهن تیغ نرفت
از حسودان به سر زلف سخن میآید
حرم عصمت یوسف چه نشاطانگیز است
طفل یکروزه در آنجا به سخن میآید
خاطرش آینهٔ برگ خزان میگردد
هرکه بیبادهٔ گلگون به چمن میآید
رخت هستی نگشود از دل ما بند ملال
این گشاد از ید بیضای کفن میآید
صدف از اشک گهر دامن دریا گردد
هرکجا خامهٔ صائب به سخن میآید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به موضوع غم و دوری از وطن میپردازد. شاعر از غریبتی صحبت میکند که با خود بار سنگینی از تنهایی و غصه میآورد. او به یاد زیباییهای عشق و حرم عصمت یوسف اشاره میکند و در عین حال، خاطرش از یاد خاطرات تلخ و خزان میلرزد. شاعر به احساسات انسانها نسبت به زیباییها و فقدانها اشاره میکند و میگوید که در عمق دل، رنج جدایی وجود دارد و هر قلمی که به نوشتن بپردازد، از دل و دریا اشک میکارد. به طور کلی، این شعر بازتابدهنده احساسات عمیق انسانی درباره عشق، ناراحتی و خاطرات است.
هوش مصنوعی: غریبی که خانهاش را با خود به دوش میکشد، از سرزمینش دور میشود و به شهری میآید که زیباییهای عجیبی دارد.
هوش مصنوعی: آنچه بر زلف ایاز نمیتوانست بیفتد به سبب تیغ و بریدگی، از حسودان بر سر زلف سخن میآید.
هوش مصنوعی: حریم پاکی یوسف چقدر شگفتانگیز است! نوزادی که فقط یک روز از تولدش گذشته، در آنجا به سخن میآید.
هوش مصنوعی: هر کسی که بدون نوشیدن شراب سرخ به باغ میآید، خاطراتش مانند برگهای زرد پاییزی میشود.
هوش مصنوعی: درد و غمهای ما هیچگاه از دلمان دور نشده است و این حالت ناشی از وجود رنج و فشاری است که حتی با مرگ هم از بین نمیرود.
هوش مصنوعی: هرجا که کلام شاعرانهای از صائب میرسد، اشکهایی که از دل دریا به شکل مروارید درآمدهاند، مرغوبیت و زیبایی خاصی پیدا میکنند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
اینچنین تند که آن قلبشکن میآید
سهمی از غمزهٔ او در دل من میآید
چه خطا رفت ندانم که بر ابرو زده چین؟
بهر آرا من آن ترک ختن میآید
سخنی از دهنش گفتم و زد بر دهنم
[...]
این چه بادست که از سوی چمن می آید
وین چه خاکست کزو بوی سمن می آید
این چه انفاس روان بخش عبیر افشانست
که ازو رایحه ی مشک ختن می آید
دمبدم مرغ دلم نعره برآرد ز نشاط
[...]
آتشین مرغ دلم چون به سخن میآید
شمعسان آتشم از دل به دهن میآید
من نخواهم که شکایت بنویسم که قلم
آتشی دارد و هرشب به سخن میآید
از شهیدان خوددار خواسته باشی تو نشان
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.