کل به خون غوطه خورد جزو چو افگار شود
دایه پرهیز کند طفل چو بیمار شود
باده گر آب حیات است به اندازه خوش است
خون چو بسیار شود نشتر آزار شود
از پریشان نظری بس که دلم مجروح است
زنگ بر آینه ام مرهم زنگار شود
هرکجا پرده ز روی تو فتد، بر شبنم
دامن لاله و گل بستر بیمار شود
دست در دامن مطلب همه جا سیر کند
هرکه در راه طلب قافله سالار شود
عندلیبان نفس بیهده ای می سوزند
این نه کاری است که از پیش به گفتار شود
کار چون راست به تدبیر نیاید صائب
می برم رشک بر آن دست که از کار شود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن به احساسات عمیق و حالتهای پیچیده انسانی اشاره دارد. شاعر از غم و زخمهای دل سخن میگوید و نشان میدهد که مانند یک کودک بیمار، باید از چیزهایی که دردناک هستند دوری کند. او به باده به عنوان نشانهای از زندگی و خوشی اشاره میکند، اما تاکید میکند که اگر بیش از حد شود، آزاردهنده خواهد بود. در ادامه، شاعر از زیباییهای طبیعت و احساسات عشق و طلب سخن میگوید و بیان میکند که تلاش واقعی و هدایت صحیح در محبت و زندگی مهم است. در نهایت، او از حسرت بر دستهایی که در کارها موفقند، حرف میزند. این اشعار به نوعی تأمل در زندگی، عشق و دردهای آن هستند.
هوش مصنوعی: همه چیز در خون غوطهور میشود، اما وقتی که بخشی به مشکل برخورد کند، پرستار از او دوری میکند، همانطور که وقتی کودک بیمار میشود، مراقبش سعی میکند از او فاصله بگیرد.
هوش مصنوعی: نوشیدنی اگر باعث زندگی باشد، در حد معقول خوب است. اما اگر خون زیاد شود، مانند تیغی آزاردهنده خواهد بود.
هوش مصنوعی: به خاطر افکار آشفتهام، دلم زخمی شده است و زنگی که بر روی آینه نشسته، حالا به نوعی به التیام این درد کمک میکند.
هوش مصنوعی: هر جا که پرده از چهره تو کنار رود، دامن گل و لاله مانند بستری برای یک بیمار میشود.
هوش مصنوعی: هر کسی که در مسیر جستجو و طلب علم و حقیقت قدم بگذارد، میتواند در همه جا به دنبال مطالب ارزشمند برود و در این راه، رهبری دیگران را نیز بر عهده بگیرد.
هوش مصنوعی: پرندگان بیهوده در حال ناله و سوختن هستند و این شغلی نیست که با صحبت کردن انجام شود.
هوش مصنوعی: اگر کار به خوبی انجام نشود، من به آن دست که توانسته از این کار دور شود غبطه میخورم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دیگ حلوای تر آن روز که بر بار شود
ز انتظارش به جهان دیده من چار شود
رازهائی که نهان در دل گیپا باشد
خرم آن روز که در پیش من اظهار شود
هر که زناج بدیدار او به کمندش شد اسیر
[...]
بعد عمری که دمی یار من زار شود
پرده شرم مرا مانع دیدار شود
شمع من! منع من از آه شرربار مکن
که ترا این سبب گرمی بازار شود
چون شود بر سر آزار من، اینش غرض است
[...]
هر دلی کز غم این حادثه افکار شود
چون جرس آبله هایش بفغان یار شود
بسکه سررشته کارم شده زین دهشت کم
گریه در راه گلو رهبر گفتار شود
محفلی را که کند گرم کلام قدسی
[...]
طایری را که به دام تو گرفتار شود
دانه در حوصله اش گوهر شهوار شود
می کند کعبه نفس سوخته استقبالش
هرکه را صدق طلب قافله سالار شود
خاک را زلزله از جای اگر بردارد
[...]
چشم او را نگذارید که هشیار شود
فتنه را مصلحت آن نیست که بیدار شود
یار گیرم که نمودار شود کو چشمی
که به یک مرتبه شایستهٔ دیدار شود
دل ما رنگ تعلق نپذیرد هرگز
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.