گنجور

 
صائب تبریزی

تا به کی مردم چشمم هدف خار بود؟

رگ من جاده نشتر آزار بود

همچنان در ته دیوار شکسته است تنم

اگرم بال هما طره دستار بود

تازه و تر برساند به بهار دگرش

گل اگر در قفس مرغ گرفتار بود

چند در کوی تو ای خانه برانداز وفا

نامه ام در بغل رخنه دیوار بود؟

ثمر پخته نگیرد به سر شاخ قرار

سر منصور ز خامی است که بر دار بود

نتوان حرف کشید از لب ما چون لب جام

ساکن میکده شرط است که ستار بود

کمترین عقده سر در گم او آبله است

در ره عشق که یک عقده گشا خار بود

لذت عشق فراموش نگردد صائب

این نه درسی است که محتاج به تکرار بود

 
 
 
منوچهری

آمد ای سید احرار! شب جشن سده

شب جشن سده را حرمت، بسیار بود

برفروز آتش برزین که درین فصل شتا

آذر برزین پیغمبر آذار بود

آتشی باید چونانکه فراز علمش

[...]

امیر معزی

تا دلم عاشق آن لعل شکربار بود

دیدهٔ من صدف لؤلؤ شهوار بود

صدف لؤلؤ شهوار بود دیدهٔ آنک

دل او عاشق آن لعل شکر بار بود

نَخَلد ناوک آن نرگس خونخوار دلم

[...]

اهلی شیرازی

عرش و معراج نه در خورد من زار بود

عرش من کرسی و معراج سردار بود

سینه گر زخم تو دوزد سپر طعنه شود

رشته کاین کار کند رشته زنار بود

زین چمن هرچه نه چون لاله درو داغ دلیست

[...]

صائب تبریزی

دل اهل نظر آن به که گرفتار بود

صحت چشم در آن است که بیمار بود

جسم در دامن جان بیهده آویخته است

نور خورشید کجا خانه نگهدار بود؟

سر به بالین فراغت نگذارد هرگز

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
قائم مقام فراهانی

به سر تو که توانگر شود از مشک و شکر

هر که را با سر کلک تو سر و کار بود

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه