تا به کی مردم چشمم هدف خار بود؟
رگ من جاده نشتر آزار بود
همچنان در ته دیوار شکسته است تنم
اگرم بال هما طره دستار بود
تازه و تر برساند به بهار دگرش
گل اگر در قفس مرغ گرفتار بود
چند در کوی تو ای خانه برانداز وفا
نامه ام در بغل رخنه دیوار بود؟
ثمر پخته نگیرد به سر شاخ قرار
سر منصور ز خامی است که بر دار بود
نتوان حرف کشید از لب ما چون لب جام
ساکن میکده شرط است که ستار بود
کمترین عقده سر در گم او آبله است
در ره عشق که یک عقده گشا خار بود
لذت عشق فراموش نگردد صائب
این نه درسی است که محتاج به تکرار بود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از دردها و رنجهای عاشقانهاش سخن میگوید. او به وضعیت سخت و آزاردهندهاش اشاره میکند و میگوید که انتظار و امید به بهبودی وجود دارد، اما هنوز در بند مشکلات است. او به وفاداری و عشق اشاره میکند و به این نکته میرسد که عشق واقعی هیچگاه فراموش نمیشود و نیازی به تکرار ندارد. در نهایت، شاعر از سختیهای عشق و زیباییهای آن یاد میکند.
هوش مصنوعی: تا چه زمانی باید تحمل کنم که فقط به درد و رنج نگاه کنم؟ رگ و خون من به خاطرِ این زخمها و آلام در حال رنج کشیدن است.
هوش مصنوعی: تنم همچنان در گوشهی دیوار شکسته قرار دارد، حتی اگر بالهای هما در بالای سرم باشد و بر سرم دستاری زیبا بگذارند.
هوش مصنوعی: اگر مرغی در قفس باشد، حتی اگر گل تازهای به بهار برسد، او نمیتواند از زیبایی آن لذت ببرد.
هوش مصنوعی: چند بار باید به در خانهات بیایم، ای کسی که دلها را خراب میکنی، که نامهی وفایم در شکاف دیوار پنهان شده است؟
هوش مصنوعی: میوهی رسیده بر روی شاخه نمینشیند، چون سر منصور به خاطر ناپختگیاش بر دار بود.
هوش مصنوعی: هیچکس نمیتواند از لبهای ما چیزی بشنود، زیرا مانند لبهای جام، سکوت میورزد. در میکده، داشتن ستاره شرط لازم است.
هوش مصنوعی: کمترین مشکل و دغدغهای که او در عشق دارد، مانند آبلهای است که در مسیر عشق به وجود آمده و تنها یک مشکل کوچک است که میتواند با گذشت زمان و با باز شدن آن، به راحتی برطرف شود. در واقع، این مشکل همچون خاری است که میتواند با یک گشودن ساده حل شود.
هوش مصنوعی: لذت عشق هرگز فراموش نخواهد شد، زیرا این تجربهای است که نیاز به تکرار ندارد و همیشه در یاد انسان باقی میماند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آمد ای سید احرار! شب جشن سده
شب جشن سده را حرمت، بسیار بود
برفروز آتش برزین که درین فصل شتا
آذر برزین پیغمبر آذار بود
آتشی باید چونانکه فراز علمش
[...]
تا دلم عاشق آن لعل شکربار بود
دیدهٔ من صدف لؤلؤ شهوار بود
صدف لؤلؤ شهوار بود دیدهٔ آنک
دل او عاشق آن لعل شکر بار بود
نَخَلد ناوک آن نرگس خونخوار دلم
[...]
عرش و معراج نه در خورد من زار بود
عرش من کرسی و معراج سردار بود
سینه گر زخم تو دوزد سپر طعنه شود
رشته کاین کار کند رشته زنار بود
زین چمن هرچه نه چون لاله درو داغ دلیست
[...]
دل اهل نظر آن به که گرفتار بود
صحت چشم در آن است که بیمار بود
جسم در دامن جان بیهده آویخته است
نور خورشید کجا خانه نگهدار بود؟
سر به بالین فراغت نگذارد هرگز
[...]
به سر تو که توانگر شود از مشک و شکر
هر که را با سر کلک تو سر و کار بود
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.