دایم از فکر سفر پیر مشوش باشد
قامت خم شده را نعل در آتش باشد
دامن سوختگی را مده از کف زنهار
که به قدر رگ خامی ره آتش باشد
پاک کن از رقم دانش رسمی دل را
خانه آینه حیف است منقش باشد
در سفر راهرو از خویش خبردار شود
کجی تیر نهان در دل ترکش باشد
عشق حیف است بر آن دل که ندارد دردی
این نه عودی است که شایسته آتش باشد
دردسر بیش کند صندل درد سر عام
ما و آن نخل درین باغ که سرکش باشد
می کشد سلسله موج به دریای گهر
جای رشک است بر آن دل که مشوش باشد
از می لعل رخ هر که نگرداند رنگ
پیش ما همچو طلایی است که بی غش باشد
دل ما با غم و اندوه بدآموز شده است
نیست ما را به خوشی کار، ترا خوش باشد
گرچه در روی زمین نیست حضوری صائب
خوش بود عالم اگر وقت کسی خوش باشد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به تفکرات و احساسات عمیق خود درباره سفر و عشق اشاره میکند. او از آشفتگی خاطر ناشی از اندیشه سفر صحبت میکند و به ضعف خود در برابر آتش دل اشاره دارد. شاعر بر اهمیت خلوص احساسات و دوری از دانش رسمی تأکید میکند و دل پاک را با آینهای منقش مقایسه میکند. در ادامه، او به کجیهای قلب و درد عشق بدون درد میپردازد و به تکرار مشکلات زندگی اشاره میکند. در نهایت، شاعر به دل پر درد خود اشاره میکند و بر این باور است که خوشی در دنیا اگر واقعی باشد، بسیار ارزشمند است.
هوش مصنوعی: همواره ذهن او مشغول سفر است و به همین خاطر، قامت او به خاطر نگرانیها خم شده و مانند آهنی در آتش در حال تحول و تغییر است.
هوش مصنوعی: به کسی که آسیب دیده یا در حال سوختن است، مراقب باش که دچار مشکلات بیشتری نشود، زیرا این وضعیت ممکن است منجر به خطرات بزرگتری شود.
هوش مصنوعی: دل خود را از زرق و برقهای آموزشهای رسمی خالی کن، زیرا زیباست که این دل همچون آینهای صاف و بینقص باقی بماند و تحت تأثیر نقوش و طراحیهای بیمعنا قرار نگیرد.
هوش مصنوعی: در سفر، فرد باید به خود و احساساتش توجه کند، زیرا ممکن است خطراتی در دل داشته باشد که او از آنها بیخبر است.
هوش مصنوعی: عشق ارزش آن را ندارد که بر دل کسی بیفتد که احساس درد نمیکند. این دل مانند چوبی نیست که استعداد سوختن در آتش را داشته باشد.
هوش مصنوعی: صندل که بویی خوش دارد، برای ما دردسر بیشتری ایجاد میکند و آن درخت نخل در این باغ هم که سرکش و پرخاشگر است، به همین ترتیب.
هوش مصنوعی: موجها دریا را به حرکت در میآورند و این زیبایی و طلاهای دریا باعث حسادت دلهایی میشود که آرام نیستند.
هوش مصنوعی: هر کس که از شراب سرخ رنگ رخسار خود را دور کند، مانند طلاست که خالص و بدون ناخالصی است.
هوش مصنوعی: دل ما به خاطر غم و اندوه تربیت شده است و به همین دلیل خوشی برای ما معنایی ندارد، اما امیدوارم تو خوشحال باشی.
هوش مصنوعی: اگرچه ممکن است صائب در عالم محسوس حضور نداشته باشد، اما این دنیا میتواند خوب و زیبا باشد اگر زمانی پیش بیاید که کسی حال خوبی داشته باشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا سر زلف تو شوریده و سرکش باشد
کارمن چون سر زلف تو مشوش باشد
عشقت آن خواست که در راه تو تا جان دارم
بار عشق تو بر این جان بلاکش باشد
تا کمان تو بود ابرو و تیرت مژگان
[...]
نقدِ صوفی نه همه صافیِ بیغَش باشد
ای بسا خرقه که مُستوجبِ آتش باشد
صوفیِ ما که ز وِردِ سحری مست شدی
شامگاهش نگران باش که سرخوش باشد
خوش بُوَد گر محکِ تجربه آید به میان
[...]
باده چون بی غش و ساقی چو پریوش باشد
دعوی توبه درین وقت چه ناخوش باشد
صفت جام جهان بین که حکیمان گویند
رمزی از جام بلور و می بی غش باشد
مدعی گر نخورد می بگذارش که مدام
[...]
ذوق دیدار تو در جان بلاکش باشد
راحت کعبه پس از زحمت ره خوش باشد
حاجت سوختنم نیست چه دورم ز لبت
ماهی از آب چه شد دور در آتش باشد
با پریشانی خود شادم از آن میترسم
[...]
نقد صوفى نه همین صافى بیغش باشد
اى بسا خرقه که شایستهى آتش باشد
صوفى ما که ز ورد سحرى مست شده
شامگاهش نگران باش که سر خوش باشد
خوش بود گر محک تجربه آید به میان
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.