مپرس از شورش صحرای دل دیوانهٔ ما را
نمک سایی بود در دیده کار، افسانهٔ ما را
شراب آتش آلودی، حریفان در قدح دارم
در این محفل که می بوسد لب پیمانهٔ ما را؟
|
غیرفعال و فعال کردن دوبارهٔ حالت چسبانی نوار ابزار به بالای صفحات |
|
راهنمای نوار ابزار |
|
پیشخان کاربر |
|
اشعار و ابیات نشانشدهٔ کاربر |
|
اعلانهای کاربر |
|
ادامهٔ مطالعه (تاریخچه) |
|
خروج از حساب کاربری گنجور |
|
لغزش به پایین صفحه |
|
لغزش به بالای صفحه |
|
لغزش به بخش اطلاعات شعر |
|
فعال یا غیرفعال کردن لغزش خودکار به خط مرتبط با محل فعلی خوانش |
|
فعال یا غیرفعال کردن شمارهگذاری خطوط |
|
کپی نشانی شعر جاری در گنجور |
|
کپی متن شعر جاری در گنجور |
|
همرسانی متن شعر جاری در گنجور |
|
نشان کردن شعر جاری |
|
ویرایش شعر جاری |
|
ویرایش خلاصه یا برگردان نثر سادهٔ ابیات شعر جاری |
|
شعر یا بخش قبلی |
|
شعر یا بخش بعدی |
مپرس از شورش صحرای دل دیوانهٔ ما را
نمک سایی بود در دیده کار، افسانهٔ ما را
شراب آتش آلودی، حریفان در قدح دارم
در این محفل که می بوسد لب پیمانهٔ ما را؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از شورش و ناآرامی دل دیوانهاش سخن میگوید و به تلخی و غم ناشی از این وضعیت اشاره میکند. او از زیبایی و جذابیتهایی که در زندگیاش وجود دارد، صحبت میکند و به شراب آتشین و لذتبخش اشارهای میکند که در جمع دوستان و در محفل شادی مینوشد. این محفل به نوعی تسکینی برای دل پرشور اوست و پیمانهای که میبوسد، نمادِ لحظات شیرین و گذرای زندگی است.
هوش مصنوعی: از آتش عشق و شور و شوق دل دیوانهام نپرس، زیرا که اشکهای من تنها تلطیفی بر درد و افسانهای از داستان عشق من است.
هوش مصنوعی: در این محفل، من شرابی گرم و پر شور دارم و همراهانی که در کنارم هستند، ولی چه کسی میتواند به زیبایی و اهمیت شرابی که در دست دارم، لب بزند و آن را بنوشد؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خدایا درپذیر این نعره مستانه ما را
مکن نومید از حسن قبول افسانه ما را
در آن صحرا که چون برگ خزان انجمن فرو ریزد
به آب روی رحمت سبز گردان دانه ما را
زمین مرده احیا کردن آیین کرم باشد
[...]
هوا گلشن به گلشن می کشد دیوانه ما را
زخون توبه موج گل کند پیمانه ما را
شرابت دام می چیند تغافل جام می بخشد
به ما گر واگذارد دل وفا بیگانه ما را
سپند چشم بدکام دو عالم می توان کردن
[...]
بگو صیاد ما، در دام ریزد دانه ما را
که شاید بشنود مرغی دگر افسانه ما را
مرا در بندبند افتاد چون نی آتش غیرت
که سوزد شمع بزم دیگری پروانه ما را
حریفان را پر از صهباست جام عیش و حیرانم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.