از تپش منع دل بی سر و پا نتوان کرد
منع بیطاقتی قبله نما نتوان کرد
نتوان آب گرفت از جگر تشنه تیغ
دل ز دلدار به تدبیر جدا نتوان کرد
با گهر از صدف پوچ گذشتن سهل است
دو جهان چیست که در عشق فدا نتوان کرد؟
تن چه باشد که دریغ از سگ آن کو دارند؟
استخوان چیست که در کار هما نتوان کرد؟
سد آیینه ترا پیش نظر تا باشد
چون سکندر هوس آب بقا نتوان کرد
شود از سجده حق آینه دل روشن
بی قد خم شده این تیغ جلا نتوان کرد
در حریمی که کند دلبر ما دست بلند
چیست پیراهن یوسف که قبا نتوان کرد؟
صبح در خون شفق می تپد و می گوید
که نفس راست درین تنگ فضا نتوان کرد
نگذری تا ز سر دانه دل چون پر کاه
دست خود در کمر کاهربا نتوان کرد
به زبانی که کشد خار ملامت صائب
دامن کعبه مقصود رها نتوان کرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
پشت بر یار کمان ابروی ما نتوان کرد
خویشتن را هدف تیر بلا نتوان کرد
کشته ی تیغ ملامت برضا نتوان شد
حذر از ضربت شمشیر قضا نتوان کرد
گرچه از ما بخطا روی بپیچید و برفت
[...]
دست در حلقهٔ آن زلفِ دوتا نتوان کرد
تکیه بر عهدِ تو و بادِ صبا نتوان کرد
آن چه سعی است، من اندر طلبت بنمایم
این قَدَر هست که تغییرِ قضا نتوان کرد
دامنِ دوست به صد خونِ دل افتاد به دست
[...]
با چنین درد دلی میل دوا نتوان کرد
حاصل عمر عزیز است رها نتوان کرد
چشم ما روشنی از نور جمالش دارد
یک دمی نور وی از دیده جدا نتوان کرد
سود و سرمایه همه در سر کارش کردیم
[...]
از تو خوبی طمع مهر و وفا نتوان کرد
گله با وصل گل از خار جفا نتوان کرد
کرده ام قیمت یک موی تو را هر دو جهان
گرچه او را به چنان تحفه بها نتوان کرد
عمر چون باد هوا می گذرد حاضر باش
[...]
بند گیسوی تو از دست رها نتوان کرد
گر جدا سازیش از بند جدا نتوان کرد
دم نگه دار مسیحا که به جز نوش وصال
درد مهلک چو شد از هجر دوا نتوان کرد
چو خرامی سوی ما گر نه فقیرم بینی
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.