جان کس از دیدن آن سیب زنخدان نبرد
این ترنجی است که بر هر که خورد جان نبرد
هوس از حسن شود کامروا بیش از عشق
جیب و دامان تهی طفل ز بستان نبرد
نوبر گوی سعادت نکند چوگانش
هر که چون غنچه سر خود به گریبان نبرد
بی نیازی در جنت به رخش باز کند
مور اگر حاجت خود را به سلیمان نبرد
دارد انجامی اگر راه طلب، سوختن است
غیر پروانه کس این راه به پایان نبرد
تا ابد خواری غربت نکشد در یتیم
دل نه طفلی است که عشقش به دبستان نبرد
تلخی باده کم از پنبه مینا نشود
بالش نرم ز سر خواب پریشان نبرد
غیر موری که به لب مهر قناعت دارد
دهن تلخ کسی از شکرستان نبرد
با لب بسته بسازید اگر اهل دلید
که سر از بزم برون پسته خندان نبرد
کی به جانهای گرفتار دلش خواهد سوخت؟
یوسف مصر اگر زحمت زندان نبرد
ترک سر گوی که در معرکه جانبازان
تا کسی سر ندهد گوی ز میدان نبرد
زان سیه می کند از آه جهان را عاشق
که کسی راه به سر منزل جانان نبرد
قسمت صائب از آن چهره همین حیرانی است
شبنم از باغ به جز دیده حیران نبرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دل که در دام تو افتاد غم جان نبرد
جان که در زلف تو شد راه به ایمان نبرد
عقل کو غاشیهٔ عشق تو بر دوش گرفت
گر همه باد شود تخت سلیمان نبرد
باد کو خاک کف پای تو را بوسه دهد
[...]
نرگس مست تو گر دست بدستان نبرد
دل چنین از من سودا زده آسان نبرد
راه عشقت نه بپای دل ما بود و لیک
چکنم با دل سر گشته چو فرمان نبرد
نزند بیغم جانان نفسی شاد دلم
[...]
دل من جان ز غم عشق تو آسان نبرد
وین عجبتر که اگر جان ببرد جان نبرد
گر ازین درد بمیرم چه دوا شاید کرد
کانک رنج تو کشد راه بدرمان نبرد
شب دیجور جدائی دل سودائی من
[...]
هر که چون غنچه سر خود به گریبان نبرد
وقت رفتن ز گلستان لب خندان نبرد
از جهان قسمت ارباب نظر حیرانی است
نرگس از باغ به جز دیده حیران نبرد
چشم ما شور بود، ورنه کدامین ذره است
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.